عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سیدنوراله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری)، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت و وکیل پایه یک دادگستری هستم.

تحصیلات ابتدایی تا متوسطه خود را در شهر خرم‌آباد گذراندم، در دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد مشغول به تحصیل شده و با معدل 19.35 و به‌عنوان نفر برگزیده‌ی ورودی فارغ‌التحصیل شدم. در آزمون کارشناسی ارشد با رتبه‌ی 21 در دانشگاه علامه طباطبایی تهران (دوره‌ی روزانه بدون سهمیه) پذیرفته شده و با معدل 19.08 و به عنوان نفر اول ورودی فارغ‌التحصیل شدم. در این مقطع نمره‌ی رساله اینجانب نمره‌ی 20 (تحت راهنمایی شادروان حضرت استاد آقای دکتر کوروش کاویانی و مشاورت حضرت استاد آقای دکتر حبیب الله رحیمی) بود.

پس از گذراندن خدمت مقدس سربازی و اخذ پروانه وکالت دادگستری، با رتبه‌ی 13 در آزمون دکتری (دوره‌ی روزانه بدون سهمیه) پذیرفته شده و در دانشگاه علامه طباطبایی تهران مشغول به تحصیل شدم. در این مقطع تحصیلی نیز تز دکترای خود را تحت راهنمایی حضرت استاد آقای دکتر حبیب الله رحیمی و مشاورت حضرت استاد آقای دکتر ایرج بابایی با نمره‌ی 19 دفاع نموده و فارغ‌التحصیل شدم. از این رساله تا کنون مقالات علمی پژوهشی متعددی (در زمان نگارش این متن چهار مقاله) استخراج و به جامعه‌ی علمی کشور عرضه شده است، مقالات متعدد دیگری نیز بر همین مبنا در دست تألیف است که در آینده ارائه خواهد شد.

از سال 1391 شروع به تدریس در دانشگاه کردم و از آن زمان تا کنون بصورت پیوسته در دانشگاه‌های متعددی نظیر دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه آیت الله بروجردی، دانشگاه لرستان، دانشگاه ملایر، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد و بروجرد افتخار همکاری داشته‌ام. در نگارش و داوری رساله‌های کارشناسی ارشد متعددی هم به‌عنوان مشاور و داور همکاری داشته‌ام.

هم اکنون به عنوان عضو هیأت علمی گروه حقوق دانشگاه لرستان در کسوت معلمی، افتخار خدمت به جوانان این سرزمین را دارم.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!)

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
۰۱
دی
۹۵

سؤال : پدری دو پسر دارد پسر بزرگ شرط می کند که اگر برادرش در کنکور رتبه 1 شود یک دوم از سهم الارث خود از اموال پدر را به او ابراء کند برادر کوچکتر در کنکور رتبه 1 می شود . چندی بعد پدر فوت می کند و معلوم می شود یک سوم از اموالش را به شخصی بدهکار بوده است؛ طلبکار اعلام می کند در صورتی که اتومبیل سواری میت به او داده شود ذمه او را ابراء می کند و اتومبیل به او تسلیم می شود و برادر بزرگ اعلام می کند از ابراء سابق خود رجوع کرده است در این حالت کدام گزینه ضحیح است؟

1-مابقی بدهی طلبکار تسویه و باقیمانده اموال به برادر کوچکتر می رسد.

2-اموال بعد از تسویه مابقی بدهی طلبکار فی مابین دو برادر با قواعد ارث تقسیم می شود. 

3-طبق قواعد ارث اموال تقسیم می شود و پسر کوچکتر حصه خود و یک دوم از حصه برادر بزرگتر را می برد . 

4-دو سوم اموال به برادر کوچکتر می رسد و یک سوم ابراء شده توسط طلبکار طبق قواعد ارث فی مابین دو برادر تقسیم می شود .

باطن نوشت : این سؤال، ظاهراً خیلی پیچیده هست؛ راهنمایی اینکه در باطن، این سؤال خیلی ساده هست! هراس نکنید !!! 

استدلال نوشت : در نظر داشته باشید صرفِ بیان کردن گزینه، بدون ارائه‌ی استدلال صحیح، هیچ گونه ارزش علمی نخواهد داشت. علی هذا کامنت‌هایی که حاوی استدلال نباشند منتشر نخواهند شد.

شرکت نوشت : با تشکر از مشارکت کنندگان در بحث، تا زمان قرار گرفتن پاسخ در وبلاگ، کلیه‌ی پاسخهای پیشنهادی بدون دخل و تصرف منتشر خواهد شد. 

# این سؤال رو یکی از بازدیدکنندگان محترم وبلاگ مطرح فرمودن؛ از ایشون متشکرم.

پاسخ
، گزینه‌ی دوم است. توضیح اینکه:

🔹گزینه‌ی اول، اشتباهه، چون اموال باید ما بین دو برادر بر طبق قواعد ارث، به صورت تساوی تقسیم بشه، ابرائی که قبل از فوت پدر، صورت گرفته باطل است، چون اگر قصد طرفین، واقعاً ابراء بوده باشه، ابراء، مخصوص حقوق دینی است و برادر کوچکتر اصلا دینی به برادر بزرگتر نداره که قرار باشه ابراء بشه یا نشه و اگر قصد برادر بزرگتر، هبه‌ی سهم خودش از ارث پدر، به برادر کوچکتر باشه، بازم این هبه واقع نمیشه، چون هنوز پدر نمرده تا برادر از قِبَلِ ارث پدر، مالک چیزی بشه و به برادر کوچکتر هبه کنه، ثانیاً هبه، عقد است و در صورت مسأله‌ای که طرح شده هیچ اشاره ای به قبول برادر کوچکتر صورت نگرفته، پس اون عمل حقوقی بین برادر بزرگتر و برادر کوچکتر قبل از فوت پدر، کلاً باطل هست، چه ابراء باشه و چه هبه. به همین دلیل هم، موجبی وجود نداره که باقیمونده اموال به برادر کوچکتر برسه، پس این گزینه اشتباه هست.

🔹گزینه‌ی سوم هم دقیقن به همین دلیل مذکور در فوق باطل هست.

🔹گزینه‌ی چهارم هم به دلایل مذکور در فوق، باطل است، فقط در خصوص عمل حقوقیِ ابراء توسط طلبکار، شایان ذکر است که با توجه به نحوه‌ی انشاء جمله از سوی طلبکار و اینکه گفته در صورت تسلیم اتومبیل به او، وی میت رو ابراء «می‌کند» این ابراء، دارای تعلیق در انشاء است و به کلی باطل است.

✅ حاصل بحث اینکه همه‌ی عملیات حقوقیِ ذکر شده در صورت مسأله‌، باطل و بلا اثر هستن و مثل اینه که هیچکدوم اتفاق نیفتادن، در نتیجه باید بر طبق معمول، بقیه‌ی طلب طلبکار بهش پرداخت بشه و ما بقی اموال، بر طبق قواعد ارث، بین دو برادر، تقسیم بشه. در نتیجه گزینه‌ی دوم که متضمن همین معنا هست صحیح خواهد بود. و الله أعلم...

✅ با تشکر از بازدیدکنندگانی که از طریق وبلاگ، پاسخ صحیح رو ارائه فرمودن، بخصوص بازدیدکننده‌ی محترم، رضا زالی که کامل‌ترین پاسخ رو ارائه فرمودن.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۹
آذر
۹۵
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۳
آذر
۹۵

توی تاکسی نشستم، از معدود مواردی بود که دوچرخه نداشتم!!! بحث افتاد، راننده تاکسی گفت من دارم یه خونه میسازم، به برقکار، اَنعام دادم گفتم یه سیم از پشت کنتور بکش برای کولر گازی خونه که لازم نباشه پول برق بدم! منم گفتم کار اشتباهی کردی! این برداشتنِ ناروا از بیت‌المال هست. گفت چون فلانی توی فلان منصب، دَله دزدی کرده منم در واقع دارم سهم خودم رو از بیت المال برمیدارم، مگه منم توی بیت‌المال سهم ندارم؟ سهممه، حقمه! حلال هست برام!
منم گفتم از قضا همونی هم که میلیاردی اختلاس میکنه اونم میگه منم توی بیت‌المال سهم دارم و دارم حقم رو برمیدارم. کسی رو توی قبر کسی دیگه نمیخابونن!!!! شما حواست به این باشه خودت حرام نخوری.

نتیجه‌ی اخلاقی : امروزِ روز به هر کی میگی چرا حرام میخوری میگه چون فلانی دزدی کرد پس منم حقمه، سهممه!!!!


  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۱
آذر
۹۵

      برگه‌های امتحانی دانشجویان من در سال‌های 91 و 92 بدین طریق، در یک شب سرد پاییزی در یک جای متروک!!! معدوم شد!


  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۶
آذر
۹۵

      توی یکی از ترم‌های قبلی، توی یکی از دروس، اکثریت دانشجویان محترم اون کلاس، موفق به اخذ نمره‌ی قبولی نشدن.

      یکی از دانشجویان اون کلاس، در حضور دوستش به من گفت که ایشون (ینی همون دوستش) گفته که شاهرخی گفته تو نمره‌ت بالاتر بوده اما من خودم کَمِش کردم!!!! و جالب اینجاست که اون دانشجو هم بیان اون حرف رو تکذیب نکرد! ینی نگفت من نگفتم!!!

      چققققققدر بی انصافن بعضی از دانشجویان محترم! منی که 25 صدم به 25 صدم از نمره‌ی دانشجویان رو حق‌الناس میدونم چطور ممکنه بیام نمره‌ی کسی رو بی دلیل کم کنم؟

       اصن بر فرض که یه استاد بی وجدان  پیدا بشه و این کار رو هم بکنه، به نظر شما اون استاد ممکنه بیاد به خودِ اون دانشجو بگه تو نمره‌ت بیشتر می‌شد من خودم کَمِش کردم؟

      دانشجویان، ممکنه از روی کینه و نفرتی که به هرررررر دلیلی نسبت به من دارن، هر کاری و هر گفته‌ای رو به من نسبت بدن، لطفاً بی دلیل چیزی رو از کسی قبول نکنید.

       نتیجه‌ی اخلاقی : گوینده ممکنه هر چیزی بگه، شنونده باید عاقل باشه!!!!

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۵
آذر
۹۵


      این دقیقاً همان کاری است که کتاب‌ها انجام می‌دهند، نردبانی برای فرار از زشتی‌ها و پنجره‌ای به رؤیا ها.

  •       حتی کتاب‌های حقوقی هم، همین کارکرد رو دارن.


  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۴
آذر
۹۵

حتماً در جریان هستید که یکی از دانشجویان سابق من و بازدیدکنندگان محترم وبلاگ، جناب آقای هومن بهنامی هستن که امسال توی آزمون کارشناسی ارشد موفق به کسب رتبه‌ی درخشان 2 شدن و من توی این مطلب، کارنامه و تجارب ایشون رو در خصوص این آزمون، در وبلاگ و همچنین در کانال تلگرامی قرار دادم.

الان بسیار بسیار خوشحال و مشعوف هستم که اعلام کنم ایشون علیرغم اینکه هیچ مطالعه‌ی اختصاصی برای آزمون قضاوت نداشتن، اینجا به من اعلام فرمودن که در آزمون قضاوت هم به یاری خدا تونستن رتبه‌ی بسیار خوب 10 رو کسب کنن.

ایشون البته از من مشورت خواستن که آیا وارد مراحل گزینشی قضاوت بشن یا خیر، که من بنا بر استدلالات خودم ایشون رو از این کار منع کردم و ایشون هم به این جمع‌بندی رسیدن که در شرایط فعلی، ادامه‌ی تحصیل بیشتر به نفعشون هست.

به هر حال، با توجه به نظر لطفی که ایشون نسبت به من دارن لطف کردن و کارنامه‌ی خودشون در آزمون قضاوت رو برای من ارسال کردن که در ذیل می‌بینید، همچنین ایشون لطف کردن و بنا به درخواست من متنی رو در خصوص نحوه‌ی شرکت در آزمون قضاوت و تجارب خودشون در این آزمون، به رشته تحریر درآوردن که اون رو هم جهت مزید اطلاع شما در ذیل قرار میدم.

+ به ایشون افتخار می‌کنم و  به خونواده‌ی محترمش از صمیییییم قلب بابت داشتن چنین فرزندی تبریک عرض ‌می‌کنم و از خداوند ادامه‌ی توفیقات ایشون رو در مسیر زندگی خواهانم.


کارنامه‌ی جناب آقای هومن بهنامی رتبه‌ی 10 آزمون قضاوت 1395



تجارب جناب آقای هومن بهنامی در آزمون قضاوت 1395

امسال من بعد از قبولی در آزمون ارشد، خواستم برای حفظ آمادگی برای ازمون دکتری و آشنایی با آزمون قضاوت و مشابه اون، آزمون وکالت در آزمون تصدی منصب قضا شرکت کنم، از اونجایی هم که آزمون دکتری رو پارسال به شکل دروس تخصصیِ درهم برگزار کرده بودن (یعنی حقوق جزا و اساسی و ... رو هم جزء مواد آزمونی کرده بودن) آزمون قضاوت از این حیث خوب بود (البته باتوجه به تغییرات مجدد، آزمون دکتری به حالت سال‌های قبل برگشت چرا که در این حالت استاندارد نبود) ولی هدفی که بخوام به دید یه آزمون اصلی و نه صرفاً آزمایشی نگاه کنم به این آزمون نداشتم، در نتیجه از لحاظ حقوق خصوصی که آمادگی داشتم و با توجه به اینکه وقت نکردم دیگه مرور جزایی نداشتم و در نهایت هم با توجه به اینکه مواد درسی حقوق خصوصی رو نسبتا بالا زدم رتبه من در آزمون 10 شد.

اما با توجه به تجاربی که در این آزمون داشتم اونا رو به نظر دوستان ارجمندی که قصد شرکت در این آزمون یا آزمون نسبتا مشابهِ وکالت رو دارن میرسونم؛ و اونم اینه که این آزمونها از لحاظ ساختاری با آزمون ارشد متفاوت هستن در این دست آزمون‌ها بیشتر قانون ملاکه و نظرات تحلیلی دکترین رو سعی میکنن کمتر بیارن، به نظر من سوالات این دست آزمون‌ها از ارشد راحت‌تره از لحاظ پاسخ‌گویی، البته ناگفته نماند که آزمون قضاوت چونکه مراحل بعدی هم در اون وجود داره از لحاظ سطح سوالات از وکالت سطحی به مراتب پایین‌تر داره و سوالاتش آنچنان پیچیده نیست.

نکته بعدی اینه که اگر قصد شرکت در چنین آزمونی رو دارید اگر گرایش خصوصی دارید در دروس جزایی و بالعکس، اون دروس رو هم مطالعه هرچند متوسط بکنین این خیلی به شما کمک میکنه که هم در جلسه، استرس نداشته باشین و هم رتبه خوبی کسب کنید که در مراحل بعدی به شما کمک میکنه.

یه بحث دیگه هم که هست، اونم استعداد شغلیه که امسال اضافه شده بود، این ماده‌ی درسی، زیاد خاص و مهم نیست، زیاد نگران این مورد نباشین. البته اگه سال آینده هم بودش، فی البداهه با اون مواجه بشین.

در پایان باید بگم من برای آزمون قضاوت منابعی خاص جدای از منابعی که واسه ارشد رو مطالعه کردم رو نخوندم، در بحث جزایی‌ها هم همونطور که قبلا عرض کردم به دلیل اینکه آزمون برای من آزمایشی بود من خواستم ببینم در چه سطحی هستم و چیزی جدید مطالعه نکردم، اما پیشنهاد اکیدم به دوستان اینه که علی الخصوص کسانی که حقوق خصوصی خوندن و قصد جدی دارن برای شرکت در آزمون قضاوت، منابع جزایی رو هم مطالعه کنن، منابع جزایی نسبت به حقوق خصوصی به نسبت محدودتره و با توجه به نص محور بودن مباحث جزایی راحت‌تر میشه تست‌هاشون رو زد، و البته مراحل بعدی هم هست که چنانچه شما هدفمند باشید باید در مراحل بعد هم بتونید از پس سوال تشریحی یا مصاحبه شفاهی بر بیاید که این موارد لازمه‌شون مطالعه منابع جزایی هم هست.

من نکته دیگه‌ای لازم نمیدونم توضیح بدم یا حداقل اینه که اینجا به لحاظ کمی فرصت نمیشه بیان کرد، اما چنانچه سوالی در این زمینه بود خوشحال میشم در حد توان و تجربه‌ای که داشتم به دوستان ارجمند ارائه کنم.

با تشکر از استاد ارجمند و ممنون بابت همه خوبی‌های ایشون در این مسیر که وقت و بی‌وقت ما رو در این مسیر راهنمایی میکنن، تنها راه جبران ما برای ایشون، دعای خیر و آرزوی سلامتی برای خودشون و خانواده محترمشون هست.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۳۰
آبان
۹۵

با توجه به اینکه کلاستون از نظر مباحث تدریس شده، عقب‌تر از کلاس آقایون هست و با توجه به اینکه، در هفته‌ی جاری کلاس فوق‌العاده نداشتید، بنا بر توافق قبلی‌ای که انجام دادیم، روز شنبه ششم آذر، رأس ساعت 17، جلسه‌ی فوق‌العاده برگزار خواهد شد. 

حضور در کلاس فوق‌العاده هم الزامی است و غیبتش هم محاسبه خواهد شد. 

هر چند قبلاً در این زمینه، توافق صورت گرفته بود و دیگه نیازی هم به اطلاعیه مجدد نبود، اما به منظور اتمام حجت، اون دسته از اعضای کلاس که این اطلاعیه رو می‌بینن، موظف هستن به سایر اعضای محترم کلاس، از هر طریق ممکن، یادآوری کنن. با تشکر.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۸
آبان
۹۵

      اینجانب کوروش هخامنشی، ﺍﻭﻟﯿﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ هخامنشیان هستم ﻭ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺳﺎﻝ ﻫﺎست ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ!

      ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﻟﻄﻒ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﻫﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﺍﺳﺖ، ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺩﺭ این راستا ذکر ﭼﻨﺪ ﻧﮑﺘﻪ ﺭﺍ ﻻﺯﻡ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ:

       ﻧﮑﺘﻪ ﺍﻭﻝ:
      ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻨﺪﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ صحبتهای ﻣﻦ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﯾﮏ ﺍﺳﺘﻮﺍﻧﻪ گِلی ﺑﻪ ﻃﻮﻝ 22 ﺳﺎﻧﺘﯽﻣﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻗﺴﻤﺖﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﻧﯿﺰ ﻣﺨﺪﻭﺵ ﺷﺪه! ﺿﻤﻨﺎً ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺗﺼﻮﺭ ﻧﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺭﻭﯼ ﻣﻨﺸﻮﺭ، ﻓﯿﻨﮕﻠﯿﺶ ﯾﺎ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺍﺳﺖ! ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺧﻄﯽ ﻣﯿﺨﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ!

        ﻧﮑﺘﻪ ﺩﻭﻡ:
      ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺟﻤﻼﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ، ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﺍﻥ، ﺁﻟﺒﺮﺕ ﺍﯾﻨﺸﺘﯿﻦ، ﻣﺎﺭﺗﯿﻦ ﻟﻮﺗﺮ ﮐﯿﻨﮓ، ﺭﺟﺐ ﻃﯿﺐ ﺍﺭﺩﻭﻏﺎﻥ، ﺣﺎﻣﺪ ﮐﺮﺯﺍﯼ، ﺳﺮ ﺁﻟﮑﺲ ﻓﺮﮔﻮﺳﻦ، ﺟﻮﺍﺩ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ وووو ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﻨﺘﺴﺐ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺪﺍﻡ ﺳﻨﺪﯾﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺍﺳﺎﺳﺎ ﺩﺭ آن ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺍﯾﻦﻗﺪﺭ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯽﺯﺩﯾﻢ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﻤﻞ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ.
ﺻﺪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺭﺍﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﺷﺮﯾﻌﺘﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺁﻣﺎﺭ ﺗﻠﻔﯿﻖ ﻧﺎﻡ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﺟﻤﻼﺕ ﻗﺼﺎﺭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

        ﻧﮑﺘﻪ ﺳﻮﻡ:
      ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ، ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ۱۰۰ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻧﺪﺍﺭند! ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﯾﮑﻬﻮ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺍﯾﻦﻗﺪﺭ ﺑﺎ ﺟﺰﺋﯿﺎﺕ ﻣﺎﺟﺮﺍﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ.
ﺍﺻﻼ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ آﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﯽﮔﻮﯾﯿﺪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎ!

        ﻧﮑﺘﻪ ﭼﻬﺎﺭﻡ:
      ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻣﯽﺧﻮﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﻧﺒﻮﺩﯾﺪ.
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﻕ، ﺁﺏ، ﮔﺎﺯ، ﺗﻠﻔﻦ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻬﻢﺗﺮ ﻭﺳﺎﯾﻞ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺟﻤﻌﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﯿﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﻓﯿﺲﺑﻮﮎ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﺪ؟
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺳﺐ ﭼﺎﭘﺎﺭ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺗﺎﻥ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺑﺨﯿﺮ ﻣﯽﻧﻮﺷﺘﯿﺪ ﻭ ﻣﯽﻓﺮﺳﺘﺎﺩﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﺎﺻﺘﺎﻥ!

        ﻧﮑﺘﻪ ﭘﻨﺠﻢ:
      ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﺑﻪ ﺍﻓﻖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﻢ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﺎ ﻫﻢ ﻟﺸﮑﺮﮐﺸﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﯽﺟﻨﮕﯿﺪﯾﻢ.

       ﻧﮑﺘﻪ ﺷﺸﻢ:
      ﺟﺎﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺎ، ﺍﮔﺮ می‌خواهید ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺗﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺮﺳﯽ ﺑﻨﺸﺎﻧﯿﺪ، ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺠﺎﻧﺐ ﻣﺎﯾﻪ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﺷﺄﻥ ﻣﺎ ﺯﺍﺋﻞ ﻧﮕﺮﺩﺩ!
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺗﺤﺮﯾﻒ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﯾﻨﺠﺎﻧﺐ ﻧﯿﺴﺖ، ﺿﻤﻨﺎً ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ، کج‌فکریست ‏(ﻣﺎ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﯿﻢ ﮐﮋ اندیشگان).

      ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿد
      قربان شما کوروش کبیر



  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۷
آبان
۹۵

      دختر بودن توی جامعه‌ای که بسیاری از مردانش، بر خلاف تعالیم اسلام و البته متأسفانه بعضاً به نام اسلام، ناموس خودشون رو برده‌ی خودشون میدونن و در مقابل، کاملاً هوسبازانه، ناموس مردم رو هم مال خودشون میدونن و به دهن کثیفشون اجازه میدن توی خیابون، هر لفظی رو نسبت به هررررر نوع جنس مؤنثی که از کنارشون رد میشه پرتاب کنن کار بسیار سختی هست.

     کافیه فقط توی خیابون قدم بزنید تا ببینید مردانی هستن که جلف پوشیدن یا نپوشیدن دخترا، آرایش کردن یا نکردنشون، به قول خودشون نخ دادن!!! یا ندادن، اصصصلن براشون مهم نیس، اونا هر جنس مؤنثی رو مال خودشون میدونن به این معنا که هرررررر نوع رفتاری میتونن با اون دختر یا زن داشته باشن.

     مورد زیاد دیدم که یه جنس مذکر توی برخوردش با مَردای دیگه با صد من عسل هم نمیشده قورتش داد، از بس که مثلاً میخواسته با وقار و سنگین باشه، اونوخ توی رفتارش با جنس مخالف، چنان فجایع رفتاری ازش بروز کرده که آدم آب دهنش خشک میشه اصن!

     خدائی آدم بضی وختا شرمش میاد بگه من مَردَم!!!

   
+ قضیه، پیچیده نیست، ساده‌س، خییییییلی ساده، دختر بودن توی این جامعه، بضی وختا کار خییییییلی سختی هست.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۱
آبان
۹۵

همچنان که جلسه‌ی قبل هم بیان کردم فعلاً در کلیه‌ی شنبه‌های آتی، بجز روز شنبه قبل از اربعین، جلسه‌ی فوق‌العاده برگزار خواهد شد. نتیجه اینکه در صورت بقای عمر، فردا رأس ساعت 17، جلسه‌ی فوق‌العاده برگزار خواهد شد. حضور در کلاس فوق‌العاده هم الزامی است. 

+ لطفاً هر کسی این اطلاعیه رو می‌بینه و کسی از اعضای اون کلاس رو میشناسه بهشون اطلاع بده. با تشکر.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۹
آبان
۹۵

     مخصوصاً کسانی که میخان آزمون کارشناسی ارشد یا آزمون وکالت و قضاوت شرکت کنن حواسشون رو جمع کنن.

  •       به موجب رأی وحدت رویه شماره‌ی 752 که جدیداً صادر شده، در مواردی که ما در نظام حقوقی خودمون، صلاحیت نسبی داریم، ینی در مورد دادگاه‌های کیفری یک و دو یا دادگاه نظامی یک و دو، اگه اختلاف در صلاحیت محقق بشه، چنانچه دو دادگاه در حوزه قضایی یک استان باشن، مرجع حل اختلاف در صلاحیت، دادگاه تجدید نظر همون استان و در صورتی که در حوزه‌ی قضایی دو استان مختلف باشن، مرجع حل اختلاف در صلاحیت، دیوان عالی کشور خواهد بود.


       سابقاً چنین تصور می‌شد که در صورت وقوع چنین اختلافی، اعم از اینکه دادگاه‌های دارای اختلاف، در یک استان یا دو استان باشن، در هر حال، دیوان عالی کشور باید رفع اختلاف کنه.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۶
آبان
۹۵

      من کلاً عادت دارم همه‌ی مطالبی که تدریس میکنم یا میخونم رو از طریق دسته‌بندی یا نموداری کردن مطالب، یاد میگیرم یا یاد میدم.

      اونوخ فک کنید توی درسی مث مدنی 6، که بحثای بسسسسسسیار بسسسسسسیار فنی و دقیقی داره و هر مطلب، دارای شقوق و فروض بسسسسسسیار متنوعی هست، چه شَلَم در شوربایی راه میفته توی تدریسم!!!!

      ینی می‌بینی از اولِ یه سؤال تا آخرش، مطلب بیس تا فرض و حالت گوناگون پیدا میکنه، اونوخ تفهیم همه‌ی اون فروض با استدلالاتِ مختلف هر فرض به دانشجویان کار همچین آسونی نیست!

      به عنوان نمونه، این یکی از مسائل درس حقوق مدنی 6 هست، ببینید! بعد تازه ادامه‌ش هم توی صفحه‌ی بعد هست!



      حالا دانشجویان من در این کلاس، به هنگام دیدن این فروض و شقوق، واکنششون جالب هست، بعضیا میگن ما تا آخر ترم نزنه به سرمون شانس آوردیم، بعضیا میگن ما سر امتحان خودمون رو شِق شِق میکنیم از دست اینهمه فرض و حالت! خودمم به شوخی بشون میگم به نشونه‌ی اعتراض به من، سر جلسه امتحان، همه‌تون یکی یه پیت نفت و کبریت بیارید سر جلسه و خودتون رو آتیش بزنید و خلاص! خلاصه یه وضی هست اصن!!!!!

      یکی از بزرگواران این کلاس بیان فرمودن که اگه ما توی دبیرستان معلمی مث شما داشتیم، بعد چند لحظه سکوت کرد و جمله‌ی خودش رو اینطور کامل کرد که الان هاروارد بودیم! منم عرض کردم فک کردم میخاید بگید الان دنبال گاو و گوسفند بودیم توی صحرا و ترک تحصیل میکردیم!!!!!!

      +اینم همین امروز، کُلِ دانشجویان من در کلاس مدنی 6 آقایان، البته منهای سه نفر، که یکیشون داره همین عکس رو میندازه و یکی دیگشون هم زودتر رفته و یکی دیگشون هم توی این جلسه، غایب بود، در پایانِ یکی از جلساتِ متعددِ فوق‌العاده‌ی درس مدنی 6 در دانشگاه آیت الله بروجردی.




      بندگان خدا امروز 5 ساعت با من مدنی 6 داشتن! دوس داشتید جاشون میبودید و این عذاب الیم رو تجربه میکردید؟

     + پاسختون معلومه دیگه : هرررررررررررگزززززززززززز



  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۳
آبان
۹۵

      برای فواصل درون شهری، استفاده از دوچرخه، بهههههترین انتخاب هست، چون:


  •      مجبور به رعایت قوانین دست و پا گیر راهنمایی و رانندگی نیستید.
  •       وسیله نقلیه‌تون هیچوخ در معرض توقیف یا حمل با جرثقیل قرار نمیگیره.
  •       توی هیچ ترافیکی گیر نمی‌کنید.
  •       جای پارک همیشه هست.
  •       ورزش هست به نوعی.
  •       دست آخر اینکه هوا از اینی که هست آلوده‌تر نمیشه.


       من توی مقطع کارشناسی ارشد، که توی خوابگاه دانشگاه علامه طباطبایی بودم، فرستادم دوچرخه‌م رو از شهرستان، بارِ ماشین کردن آوردن و توی تهران هم فواصل درون شهری رو با دوچرخه میرفتم. الانم عمده رفت و آمدهام داخل شهر با دوچرخه هست.

       باور بفرمایید اصصصلن کار سختی نیست! امتحان کنید!!!!


  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۹
آبان
۹۵

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۷
آبان
۹۵

      من شخصاً هر وخ میرم سوپرمارکت چیزی بخرم، یه کیسه‌ی پارچه‌ای با خودم میبرم و به مغازه دار میگم پلاستیک نمیخام و اجناس خریداری شده رو میندازم توی همون کیسه‌ی پارچه‌ای خودم.

      یه کیسه‌ی پلاستیکی کمتر هم خودش خیلیه.

      وختی هم کیسه‌ی پارچه‌ای همرام نیس اون جنس رو میندازم توی جیبم یا میگیرم دستم میام خونه، باور بفرمایید اصلاً کار سختی نیست.

      از اداهای روشنفکری و اینام بدم میاد، ولی فک کنید این زمین بیچاره، برای تجزیه یه کیسه‌ی پلاستیکی باید هفتصد سال، وخت صرف کنه، فقط به خاطر اینکه ما یه دونه پودر ماشین لباسشویی رو که میتونیم بگیریم توی دستمون، انداختیم توی پلاستیک آوردیم خونه.

      نتیجه‌ی اخلاقی : نسل‌های بعدی هم آدمن والا!!!!

در ذیل مدت زمان تجزیه‌ی مواد مختلف در طبیعت رو مشاهده میفرمائید، به ترتیب از چپ به راست : قوطی کنسرو آلومینیومی، بطری پلاستیکی و بطری شیشه‌ای. 


  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۴
آبان
۹۵

اون قسمت از طرح درس حقوق مدنی هفت رو که آماده شده در کانال تلگرامی قرار دادم، در صورت تمایل، برای مشاهده اون، به کانال مراجعه بفرمایید، ضمناً آدرس کانال، در پست اول وبلاگ قرار داده شده است.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۲
آبان
۹۵

                                                           برداشت اول
یکی از دانشجویان محترم تعریف میکرد که دیروز از درس خوندن خیلی خسته بودم، در حضور پدر و مادر گفتم خییییییلی خسته‌ام، مادرم گفته خب استراحت کن! پدر از اون ور گفته : نه ولش کن فردا با استاد شاهرخی درس داره! بخون بخون!!!
بعدم گفتن مادرم گفته : خدا برای این استادتون بسازه که تو رو وادار کرده به درس خوندن!!!! منم عرض کردم حالا از هر صد نفر، نود نفرشون، من رو نفرین میکنه باز خوبه ایشون من رو نفرین نفرمودن!

                                                          برداشت دوم
سرِ یکی از کلاسا یکی از دانشجویان محترم، به من فرمودن من اگه استاد بشم یه روزی، میخام مث شما باشم! هنوز من جواب نداده یکی دیگه از دانشجویان، فرمودن: چ کاریه! اونوخ همین حسی که بچه‌ها الان نسبت به استاد شاهرخی دارن، به تو پیدا میکنن! خوشت میاد این طور؟

                                                        برداشت سوم
یکی از دانشجویان فرمودن من برای تعطیلات، که برگشتم خونه، کتابای درس شما رَم با خودم ورداشتم بردم خونه، خییییییلی تعجب کردن اعضای خونواده که چرا کتاب بردم خونه! بی سابقه بوده اصن!!!!! سر همین موضوع، الان دیگه شما رو کامل، میشناسن!!!!!

نتیجه‌ی اخلاقیِ سه برداشت : من واقعاً نمیدونم چطور باید از زیر بار ایییینهمه نظر لطف دانشجویان و خونواده‌های محترمشون بربیام! مچکرم واقعا!

                                                           برداشت چهارم
یکی از دانشجویان محترم، که جلسه قبل در کلاس، غایب بود اومده میگه استاد من همش یه جلسه غیبت دارم، چرا به بچه‌ها گفتید من حذف شدم؟ بشون عرض کردم کلاً سه جلسه از ترم، سپری شده، جنابعالی حتی اگر هر سه جلسه رو هم غایب بوده باشید قاعدتاً الان حذف نشدید، چون من در جلسه چهارم، حذف میکنم، ضمناً من در مورد جنابعالی اصلاً چنین حرفی نزدم، احتمالاً دوستانتون قصد آزار و اذیت جنابعالی رو داشتن!!!!
نتیجه‌ی اخلاقی : دانشجویان محترم لطفاً از من به عنوان لولو خورخوره استفاده نفرمائید، اگه قرار هست کسی رو بترسونید یا اذیت کنید خواهشمند است از ابزار دیگری استفاده بفرمایید!!!!

                                                         برداشت پنجم
یکی از دانشجویان محترم، در یکی از ترم‌های قبل، دو جلسه غیبت داشت، بعد کلاس ما هم با ایشون اول صبح بود، ساعت هشت و پونزده دقیقه اومد سر کلاس و چون از ده دقیقه فراتر رفته بود تأخیرش، طبیعتاً اون جلسه رو هم غیبت خورد و اگر در هر کدوم از جلسات باقیمونده یه تأخیرِ ده دقیقه‌ای دیگه هم میداشت حذف میشد دیگه.
حالا فک می‌کنید این دانشجوی محترم برای اینکه از اون به بعد تا پایان ترم، تأخیر نداشته باشه و درسش حذف نشه چ تدبیری اندیشید؟
هر شنبه شب، از خوابگاه خودش پا میشد میرفت خوابگاه همکلاسیاش!!!! شب پیش اونا میخابید که صبح روز یکشنبه همکلاسیاش از خاب بیدارش کنن و خواب نَمونه و بتونه با اونا بیاد و به کلاسش برسه!!!!! به مدت یک ماه و نیم!!!!!
نتیجه‌ی اخلاقی : آفرین بر اینهمه تدبیر و البته پشتکار!

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۳۰
مهر
۹۵

فروشنده‌ی اتومبیلی( فرض کنید آقای الف )ماشین خودش رو با سند عادی، به صورت نقد و اقساط با اقساط سی و شش ماهه به خریداری( فرض کنید آقای ب ) میفروشه، مقرر میشه در پایان اقساط، سند رسمی به نام خریدار منتقل بشه، خریدار شروع به پرداخت اقساط میکنه، پس از چهار ماه، مشخص میشه خودِ آقای الف، ماشین رو به صورت قسطی از ایران خودرو خریده بوده و ماشین هم اکنون در رهن ایران خودرو هست! در همین حیص و بیص! آقای ج نسبت به همون ماشین بابت چکی که از آقای الف در دست داره، تأمین خواسته میگیره و پس از محکوم کردن آقای الف، در صدد فروش ماشین و وصول طلبش از این طریق برمیاد.


اول : به نظر شما ماشین در حال حاضر به چه کسی باید برسه و در دست کی باشه؟ ایران خودرو، یا هر کدام از آقایان الف، ب یا ج؟ به چه دلیل؟ 


دوم : اگر فرض کنیم ایران خودرویی در کار نبود و آقای الف، مالکِ قطعی بود، در اون صورت آیا پاسخ شما به سؤال فوق فرق میکرد؟ چرا؟ 


متن سؤال، اصلاح شد، دوباره مطالعه بفرمایید!


شرکت نوشت : با تشکر از مشارکت کنندگان در بحث، تا زمان قرار گرفتن پاسخ در وبلاگ، کلیه‌ی پاسخهای پیشنهادی بدون دخل و تصرف منتشر خواهد شد. 


استدلال نوشت : در نظر داشته باشید صرفِ بیان کردن پاسخ، بدون ارائه‌ی استدلال، هیچ گونه ارزش علمی نخواهد داشت. علی هذا کامنت‌هایی که حاوی استدلال نباشند منتشر نخواهند شد.


# این سؤال برگرفته از یک پرونده‌ی قضاییِ واقعی ست.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۹
مهر
۹۵

انجام عمل زیبایی دماغ، بجز در موارد بسیار استثنایی و نادر، یعنی در مورد دماغ‌های بسیار بسیار عقابی!!!!! بیشتر از اونکه وسیله‌ای باشه برای افزایش اعتماد به نفس، نشون دهنده‌ی یه ضعفِ اعتماد به نفسِ مزمن هست، ینی شخص داره فریاد میزنه من اونقد کمالات معنوی و اخلاقی ندارم که بتونم با اونا نظر بقیه رو جلب کنم، یا حتا این معنا رو میده که من به نظر مثبتِ مردم در مورد قیافه‌ی خدادادیِ خودم هم محتاجم و به خاطر جلب نظر مردم حاضرم حتا توی ریخت و ترکیب صورت خودم هم دست ببرم!!!!!

نتیجه‌ی اخلاقی : لطفاً این بزرگوارانی که دماغاتون رو عمل زیبایی میکنید بجای اینکه مدتهای مدید، اون چسبِ بدترکیب رو بدون وجود ضرورت پزشکی، توی صورتتون نگه دارید، در اولین فرصتی که از نظر پزشکی، امکانش مهیا شد، اون چسب رو بردارید و وانمود کنید ما از همون اول، دماغمون همین شکلی بود! اینجوری لااقل، این ضعف اعتماد به نفس انقد توی ذوق نمیزنه!!!!!
جالب نوشت : هیچ فِک کردید چرا هیچ دانشمند برجسته‌ای دست به عمل زیبایی نمیزنه؟ آیا نمیتونه ینی؟ یا نمیخاد؟ اگه نمیخاد چرا نمیخاد؟ عایا؟

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۶
مهر
۹۵

یه جمله معروف هست که میگه « شخصیت منو با برخوردم اشتباه نگیر، شخصیت من اون چیزیه که من هستم، اما برخورد من بستگی به این داره که تو کی باشی »، این جمله به نظرم اشتباه هست، از این جهت که درسته که آدم نباید اجازه بده بهش توهین بشه، اما قرار نیست هر کی در مقابل آدم، بی حیایی کرد، دهن دریدگی کرد، ما هم بی حیایی کنیم و دهن دریدگی کنیم، هر کسی با نوع برخوردش، شخصیت خونوادگی خودش رو نشون میده. 


نقل است که روزی داستایفسکی نادانسته پای زنی رو لگد کرد، زنه هم برگشت هرررر چی از دهنش درمیومد گفت، داستایفسکی فقط کلاهش رو از سرش برداشت و گفت« سلام خانوم، من داستایفسکی هستم » خانومه حسسسابی شرمنده شد و شروع کرد به عذرخواهی کردن، داستایفسکی گفت« موردی نیست، من دیدم شما دارید خودتون رو معرفی میکنید، منم خودمو معرفی کردم »!!!!!! 


نتیجه‌ی اخلاقی : شخصیت هر کس، جدای از نوع برخورد او نیست!

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۵
مهر
۹۵
سوال:
      چنانچه فروشنده‌ای دو مَن از صد مَن گندم موجود در انبار خود را به صورت کلی در معین به شخص A بفروشد و سپس دو مَن گندم دیگر از گندم‌های موجود در انبار خود را باز هم به صورت کلی در معین اینبار به B بفروشد و پس از مدتی گندم‌های موجود در انبار او در اثر آتش سوزی از بین برود و تنها دو مَن دیگر باقی بماند، دو مَن گندم باقی مانده از آنِ کیست؟

       نمره نوشت :
به هر کدام از اعضای دو کلاس مدنی 6 ترم جاری که پاسخ این سؤال را با استدلال صحیح، بیان بفرمایند نیم نمره امتحان پایان ترم اعطا خواهد شد.

      آتیش نوشت :
معلومه آتیش زدم به مالم؟ نه؟

      پاسخ:

      پاسخ اینه که دو مَن گندم باقیمانده متعلق به  Aخواهد بود، چون با انجام معامله‌ی اول او مالک دو من از صد منِ گندم موجود در انبار شخص فروشنده شده که این دو مَن، صلاحیت انطباق بر هر یک از صد من رو دارا است و پس از وقوع معامله‌ی بعدی، B یعنی مشتری دوم هم مالک صد من از گندم‌های موجود در انبار میشه اما این دو مَن صلاحیت انطباق بر نود و هشت من رو دارا هست چون دو من از کلِ یکصد من، متعلق به مشتری اول است.

      بنابراین در صورت نابودی تمام صد من گندمِ موجود در انبار و باقی ماندن فقط دو من، باید بگیم ملک فروشنده تلف شده و آنچه باقی مانده مال مشتری اول است و در نتیجه‌ی نابودیِ ملک فروشنده، که مبیع دوم هم در اون محدوده‌ی تلف شده قرار داشت، بیع دوم هم به دلیل منتفی شدن موضوع آن، یعنی به دلیل تلف مبیع قبل از قبض، منفسخ میشه و به استناد ماده‌ی 387 ق.م فروشنده مکلف به ردّ مال دریافتی از B بابت دو من گندم فروخته شده به ایشان خواهد بود.

      البته در بین نظریات مختلفی که در خصوص مورد از سوی فقها مطرح شده است، ما با نظریات مخالف هم برخورد میکنیم، به طور مثال: مرحوم آخوند خراسانی در کتاب حاشیة المکاسب چنین اظها نظر کرده‌اند که آنچه از کالای کلی در معین، پس از تلف قسمتی از اون باقی میمونه قابلیت تعیین برای هریک از خریداران رو داره و با تعیین از سوی فروشنده برای هر یک از اونا، مال، مختص او خواهد بود.

      به نظر میرسه که این نظر درست نیست، چون همانطور که عرض کردیم، با بیع قسمتی از مال کلی در معین، دایره‌ی ملک بایع، محدود میشه و الزام به تسلیم مبیع در قبال مشتری دوم به معنای تسلیمِ مابقیِ زائد بر التزام به تسلیم به مشتری اول هست. یعنی بایع صرفا میتونه اونچه از مال، پس از تسلیم به مشتری اول میمونه رو به مشتری دوم بفروشه یعنی در بیع دوم انگار بایع دو من از 98 من رو فروخته و نه دومن از صد من رو. و به تعبیر شیخ انصاری مبیع دوم، تنها در محدوده‌ی ملک فروشنده سَرَیان داره!


      منبع : (مقاله‌ی بررسی ساز و کار انتقال مالکیت در بیع کلی- پژمان پیروزی)


تشکر نوشت : از دانشجویان محترم جنابان آقایان اکبری و طیبی در کلاس و دانشجوی محترم جناب آقای زالی که از طریق وبلاگ، پاسخ صحیح رو به طور کامل، ارائه کردن متشکرم و براشون آرزوی موفقیت در مقاطع تحصیلی و زندگی رو دارم. 

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۳
مهر
۹۵

  • أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لَا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً ۚ وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ
  • آیا گمان می‌برید که به حال خود رها می‌شوید (و مورد آزمایش به وسیله‌ی جهاد و غیره قرار نمی‌گیرید) و خداوند به مردم نمی‌شناساند کسانی از شما را که به جهاد برخاسته‌اند و بغیر از خدا و پیغمبر و مؤمنان، دوست نزدیکی و محرم‌اسراری برای خود نگرفته‌اند؟ خداوند از همه‌ی اعمالتان آگاه است (و پاداش رفتار و کردارتان را به تمام و کمال می‌دهد). 
  • «لَمَّا یَعْلَمِ اللهُ ...»: مراد این است که علم غیبی خدا به علم عینی تبدیل شود و آنچه در پس‌پرده غیب نهان بود برای مردم به صحنه ظهور برسد و آشکار گردد (نگا: بقره / 143). به عبارت دیگر، نفی علم به معنی نفی معلوم است، و عبارت فوق به جای این که (هنوز خدا ندانسته باشد) معنی شود، به (هنوز تحقّق نیافته و معلوم نشده باشد) معنی می‌گردد. «وَلیجَةً»: محرم اسرار. بیگانه‌ای که به عنوان دوست صمیمی برگزیده شود. در اینجا مراد دوست ناباب و دغلی است که از مشرکان و منافقان انتخاب و بر اسرار مسلمانان آگاه می‌شود.
  • سوره‌ی توبه:16.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 189 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۳
مهر
۹۵

این نوحه، اولین نوحه‌ای هست که من رو جذب کرد به سمت نوحه‌های لُری، انقد جذاب، کوبنده و گیراست که نمیشه عاشقش نشد و البته چ فشاری میاره خوندن این نوحه در این اوج به حنجره‌ی شخص مداح، من هم فایل صوتی نوحه رو گذاشتم و هم فایل تصویریش رو، ولی اگه حجم اینترنت تون اجازه میده تصویری رو ببینید، عظمت جمعیت، عزادارانِ غرق در گِل، ظهر عاشورا، این نوحه، این ضرب.... مسحور کننده هست واقعا.

فایل تصویری متعلق است به شنبه 4 آذر 1391 هجری شمسی مصادف با 10 محرم 1434 هجری قمری.

تَنِ بی سر – جعفر شیرزاد

ببینید ( حجم تقریبا 35 مگابایت )

بشنوید ( حجم تقریبا 5 مگابایت )

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۲
مهر
۹۵

  • کَیْفَ وَ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لَا یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلًّا وَ لَا ذِمَّةً ۚ یُرْضُونَکُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ تَأْبَىٰ قُلُوبُهُمْ وَ أَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ
  • چگونه (عهد و پیمان با شما را مراعات می‌دارند؟ هرگز! بلکه) اگر بر شما پیروز شوند، نه خویشاوندی را در نظر می‌گیرند و نه عهدی را مراعات می‌دارند (و در نابودی شما همه‌ی توان خود را به کار می‌گیرند. اگر پیروزی با شما باشد) آنان با سخنان (زیبا و شیرین) خود شما را راضی و خوشنود می‌دارند، ولی دلهایشان (با زبانهایشان هم‌آوا نیست و اندرونشان از کینه‌ی شما لبریز است و از اذعان و اقرار بدانچه می‌گویند) ابا دارد. بیشتر آنان نافرمانبردارند (و عهد و پیمان را نگاه نمی‌دارند). 
  • [[«إِن یَظْهَرُوا ...»: اگر پیروز و چیره شوند. «لا یَرْقُبُوا»: مراعات نمی‌دارند. مواظبت نمی‌کنند. «إِلاّ»: قرابت و خویشاوندی. «ذِمَّةً»: عهد و پیمان. «تَأبَی»: سر باز می‌زند. خودداری می‌کند. «فَاسِقُونَ»: افراد نافرمانبردار و دررونده از پذیرش دستور خدا.]]
  • سوره‌ی توبه: 8.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 188 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۱
مهر
۹۵

قطعاً کمتر نوحه‌ای رو میتونید گیر بیارید که اینطور سوزناک، غربت و تنهاییِ شب شام غریبان رو متجلی کرده باشه؛ دالکه که میگه عمممممق ججججونِ آدم رو ریش میکنه.

بشنوید : دالکه - موسیوند

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۱
مهر
۹۵

چی میشه گفت در خصوص این نوحه؟

اول: من بر خلاف بعضیا هیییییییییچ تعصبی به لهجه‌ی لُری خرم‌آباد ندارم،از همه لهجه‌ها، گویش‌ها و زبونا لذت میبرم، اما این نوحه خون، لهجه‌ش اصیل خرم‌آبادی هست، منی که زندگی روزمره‌م با لهجه‌ی خرم‌آبادی میگذره هیچ وقت از شنیدن لهجه‌ی لُری خرم‌آباد، انقد خوشم نیومده بود سابقاً.

دوم: این فایل صوتی بر خلاف خیلی فایل های صوتی مربوط به نوحه های دیگه، با ترجیع بندِ نوحه شروع نمیشه، از همون اول با سینه زنی و سپس با اصل نوحه شروع میشه، ینی ما اول صدای سینه زنی میشنفیم و بعد مداح شروع میکنه به خوندن متن اصل نوحه در اوج. خییییییلی تکون دهنده هست. سبکش هم که عالیه.

سوم: عاااااشق لحن حماسی این نوحه خونم؛ انگار آدم میتونه بره توی دهن شیر باهاش و هیچم باکش نباشه.

بشنوید : بودم و نبودم – موسیوند

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۱
مهر
۹۵

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۰
مهر
۹۵

   نوحه ای که در ذیل قرار میدم نوحه ای ست به گویش لُری، اگر از گویش لری سر در نمیارید طبیعتاً حجم نتتون رو برای دانلود مصرف نکنید بهتر هست. خیلی از این نوحه های لری، اونقد مضمونشون جانسوز و عالی هست که دیگه اصصصلن نیازی به روضه‌خونی و بیان مطالب عجیب و غریب برای گرفتن اشک نداری، همون در حین سینه زدن آدم خواه ناخواه گریه ش میگیره. اینم از اوناس.

   ماجرای نوحه، محاکاتی ست بین حضرت زینب علیها السلام و حضرت امام حسین در آخرین دیدارشون، ینی ابیاتی ست از امام حسین و ابیاتی ست از حضرت زینب، بعضی از جاهای نوحه ضربی ست برای سینه زنی و بعضیش حالت روضه داره، بعد نکته‌ی مهمش غنای ادبی این شعر هست، پر از استعاره و تمثیل و تشبیه، اصن تنه میزنه به تنه‌ی شاهکارهای ادب فارسی بعضی از جاهاش.

   بار اول که این نوحه رو از زبون خود نوحه خون در یکی از شبای محرم شنیدم و ایشون رو دیدم و توی اون جو بودم، انگار توی حال خودم نبودم، بعدشم اصن تا ساعاتی گیج و منگ بودم، خدایا این نوا از کجا اومد که اینطوری ریخت به هم من رو. سوزناکی شعر و در عین حال حماسه آفرین بودنش، روضه خونی و در عین حال سینه زنیش، فخامت و زیبایی شعرش و.....

   این قسمت رو من برگردوندم به فارسی، فقط استعارات رو ببینید و البته توجه داشته باشید که با هر ترجمه‌ای نصف بیشتر زیبایی هر شعری از بین میره، توی یه نوحه با شنیدن صدای مداح، با لحن سوزناک، آدمو داغون میکنه..... شاههههکاره واقعن.

   کربلا زیر شلاق عطش ناله میکنه
   گل روی گُل و جنازه روی جنازه روی زمین افتاده
  برای لب تشنگان، دست به آب نمیرسه
  لاله‌ها زیر سُم دشنه‌ها پر پر میشن

   خلاصه این نوحه، این نوای عاشورایی، جاودانه شد توی ذهن من.

   تقدیم به همه‌ی شما :

   زینب خُوَر کم ناله بک - جعفر شیرزاد


                                                           بشنوید

                                                          

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۰
مهر
۹۵

من نمیفهمم این مراسم شمع سوزون تاسوعا ینی چی؟ چیزی که هیچ دلیل عقلی و نقلی براش وجود نداره، اینم رفتی کوچه به کوچه 40 تا شمع روشن کردی...... که چی؟ نه به درد دنیا میخوره، نه آخرت، همون پول رو خرج خیرات و مَبَرّات کنی هم خدا بیشتر خوشش میاد هم بنده خدا! الان این محله ما رفته زیر دود غلیظی از پارافین!!!!!! تنفس، مشکل شده، تا چن روزم نمیشه راه رفت توی محله، بس که لیز میشه، کارکنان شهرداری هم میفتن به زحمت غیر قابل وصفی برای پاک کردن بقایای این ماده لزج و چسبنده از سطح معابر. سوزوندن شمع، والا توی مسلمونا رسم نبوده، مسیحیا میرن توی کلیساها شمع روشن میکنن نه مسلمونا!!!!!

نتیجه‌ی اخلاقی : لطفاً قبل از انجام هر کاری، اونو به عقل و شرع، عرضه کنیم، اگر پاسخ مثبت گرفتیم انجامش بدیم.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۹
مهر
۹۵

از امروز به بعد سعی می کنم توی کانال تلگرامی، طی فواصل کوتاه، نوحه‌هایی که دوست دارم رو قرار بدم و حسم رو از شنیدنشون بنویسم؛ اگر تمایل به خوندن این حس‌ها و شنیدن اون نوحه‌ها دارید تشریف ببرید کانال تلگرامی. 

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۹
مهر
۹۵

توی یکی از کلاسا بحث لغت shopkeeper( مغازه دار ) بود و اینکه پسوند keeper به چه معناست، به عنوان یه نمونه لغت goalkeeper( دروازه بان ) رو عرض کردم و از دانشجویان محترم پرسیدم این لغت goalkeeper به چه معناست؟ یکی از دانشجویان محترم دراومده میگه ینی باغبون!!!!!! من اصن تا چند لحظه مات و مبهوت بودم که goalkeeper چ ربطی میتونه داشته باشه به باغبون!!!! کلاس منفجر شد!!!! خودم تا سی چهل ثانیه ضمن ادای یکی از همون قهقهه های معروف که همتون در جریانش هستید!!! توان درس دادن نداشتم!!! خودشم بنده خدا قرمز شده بود از شدت خنده!!!! ایشون اومده پیش خودش حساب کرده که goal که ینی همون گُل!!!! Keeper هم که ینی نگهدارنده و اونوخ کسی که گُل رو نگه میداره و ازش مراقبت میکنه کی هست؟ باغبون!!!!!
عرف نوشت : برگشتنی از بروجرد تا خرم‌آباد با یکی از سواریای عبوری اومدم، راننده‌ش دانشجویی بود از یکی از دانشگاه های غیر دولتی بروجرد در مقطع کارشناسی ارشد که همین امروز روز دفاعش بود!! و بعد از دفاع داشت برمیگشت خونه‌ش اهواز!!!! یکی از حرفاش این بود که برای جلسه دفاع، کارت هدیه داده به اساتید داور و راهنما و مشاور هر کدوم به مبلغ 150 هزار تومن!!!!!!! بعد گفت که یکی از اساتید کارت رو گرفته جلوی صورت خودش و گفته این الان مثلاً چن تومن پول توشه؟!!!!!!
افتادم یاد روز جلسه دفاع خودم توی مقطع کارشناسی ارشد، انقد از این رسم اغذیه بردن سر جلسه دفاع بدم میاد که نگو!!!!!! انگار دوستان یه جلسه‌ی علمیِ محض رو اشتباه گرفتن با یه مهمونی که فقط باید توش لُمبوند و تا خِرخِره خورد!!!! به استاد راهنمام دکتر کاویانی عرض کردم استاد من از این رسم متنفرم، چی باید بیارم سر جلسه دفاع؟ فرمودن اصن لازم نیست چیزی بیارید! من البته خودم فک کنم یه جعبه شکلات و سه چهار تا آب میوه خریدم بردم!!!!! اصن توهین هست به مقام علمی استاد این همه خوراکی بردن و کادو دادن و اینا توی جلسه دفاع، قهوه خونه که نیست!!!!! حالا بعضی از اساتید رسیدن به جایی که از دانشجو میپرسن چن تومن پول آوردی بهمون بدی؟؟؟؟ ذره ذره حرومشون بشه اون پول، دانشجوی بدبخت که اصن راضی به این پول دادنا نیس!
نتیجه‌ی اخلاقی : دانشجویان محترم، تو رو خدا جو گیر نشید، قرار نیس هر چیزی رسم شد شما هم بی کم و کاست انجامش بدید، هر چیزی رو با عقل خودتون بسنجید اول، اگه با عقل جور دراومد انجامش بدید.
شعر نوشت : به قول مولانا :

خَلق را تقلیدشان بر باد داد :: ای دو صد لعنت بر این تقلید باد

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۴
مهر
۹۵

فردا پنجشنبه مورخ 1395/07/15 کلاس حقوق مدنی 4 و حقوق مدنی 7 در رأس ساعت مقرر در دانشگاه تشکیل خواهد شد.

در پایان ترم، به کلیه‌ی دانشجویانی که در کلیه‌ی جلسات - مِن جمله جلسه‌ی فردا - حضور داشته باشند به عنوان تشکر یک نمره و نیم، اعطا خواهد شد. دو کلاس فوق، ولو با یک نفر دانشجو تشکیل خواهد شد. اعضای این دو کلاس، که این مطلب را می‌بینند لطفاً به دیگران اطلاع رسانی کنند.

در خصوص درس حقوق مدنی 8 با توجه به اینکه تعداد نفرات ثبت نام کننده در کلاس، فعلاً 7 نفر است و با نصابِ مجاز برای تشکیل کلاس، که از قرار معلوم 20 نفر است، فاصله‌ی زیادی دارد و ممکن است کلاس، حذف شود، این کلاس در هفته‌ی جاری برگزار نخواهد شد. بدیهی است در صورت تصمیم مسؤولین آموزشی، بر تشکیل کلاس، در فرصت‌های آتی، برای این درس، کلاس فوق‌العاده تشکیل خواهد شد.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۳
مهر
۹۵

بعد از چند مرتبه ای که بازدیدکنندگان محترم وبلاگ پیشنهاد کردن خودم هم به این فکر افتادم که برای ارتباط سریع تر با مخاطبین وبلاگ و با توجه به گسترش روزافزون استفاده از پیام رسان تلگرام، مطالب و فایل‌های وبلاگ، از جمله نمونه سوالات و فایل های صوتی تدریس رو علاوه بر انتشار از طریق وبلاگ، در یک کانال تلگرامی هم به اسم خودم منتشر کنم. اینطوری به نظرم مخاطبین راحتتر در جریان انتشار مطالب جدید قرار میگیرن و سرعت باز نشر مطالب هم بیشتر خواهد شد. یه کانال تلگرامی هم خودم درست کردم و حتا دو مطلب از مطالب جدید وبلاگ رو هم داخلش گذاشتم؛ میتونید از طریق این لینک به این کانال بپیوندید و در صورت تمایل یه نگاهی به این کانال بندازید.

اما....

اما یک مشکل بزرگ هست، اونم اینکه با توجه به کمبود وقتی که من به طور معمول باهاش مواجه هستم انتشار هر مطلب جدید در دو منبع متفاوت و نیز اضافه کردنِ تدریجی مطالب قبلی وبلاگ، به کانال تلگرامی، وقتی رو نیاز داره که من متاسفانه ندارم. میدونم اگر بدون تفکر و تأمل این کار رو شروع کنم در ادامه دادنش میمونم و دوس ندارم یه کار نیمه تمام رو انجام بدم.

اینجا بود که به فکرم رسید از خودِ بازدیدکنندگان محترم وبلاگ درخواست همکاری کنم. اگر کسی از بازدیدکنندگان محترم هست که اولاً علاقه مند به این کمک باشه، ثانیاً وقتش رو داشته باشه در حدی که اگر مطلب جدیدی گذاشتم ایشون بتونه در تلگرام باز نشر کنه و احیاناً در اوقات فراغتش، لطف کنه و به تدریج از مطالب قبلیِ منتشر شده در وبلاگ، به کانال تلگرامی اضافه کنه، ثالثاً با من و روحیاتم آشنایی داشته باشه و رابعاً من هم نسبت به ایشون یه شناخت اجمالی، یا به طور حضوری و یا از طریق وبلاگ داشته باشم، لطف کنه از طریق وبلاگ ضمن معرفی خودش، شماره تلفن خودش یا آیدی تلگرامش یا هر طریقه ارتباطی دیگه رو هم قرار بده تا هماهنگی‌های لازم رو در این زمینه به عمل بیارم. البته بدیهی هست و نیاز به گفتن هم نداره که متقاضی محترم، لازمه آشنایی اجمالی با نرم‌افزار تلگرام و نحوه‌ی کار کردن با اون رو داشته باشه.

اگر هم کسی مایل به همکاری نبود که طبیعتاً این ایده به دست فراموشی سپرده خواهد شد.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۳
مهر
۹۵

خدمت دانشجویان محترم دانشگاه آزاد خرم‌آباد عرض می‌کنم که با یاری خدا حداکثر تا فردا بعد از ظهر از طریق همین وبلاگ، اطلاع رسانی خواهم کرد که آیا کلاس‌های من در این هفته تشکیل خواهد شد یا خیر.

علت تأخیر در اطلاع رسانی هم این بود که با توجه به، به حد نصاب نرسیدن یکی دو کلاس، منتظر بودم ببینم سرنوشت نهایی اون کلاسا به کجا خواهد رسید.

به هر حال تا فردا عصر، نتیجه رو خدمتتون اطلاع رسانی خواهم کرد.


با عرض پوزش از دانشجویان محترم بابت تأخیر در اطلاع رسانی

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۲
مهر
۹۵


مدتی هست که میخام این مطلب رو باهاتون به اشتراک بذارم، دلیلش اینه که میخام شریکتون کنم توی یکی از عزییییزترین اححححساسات زندگیم، امشب فراغتی حاصل شد و الان دارم مینویسم براتون.

این احساسات رو که میگم مجسم کنید توی ذهن خودتون.

فک کنید یه کاری که خییییییلی عاشقش هستید رو انجام دادید یا با کسی که خییییلی دوسش دارید یه دلِ سیر، وقتتون رو گذروندید، گفتید و خندیدید حتی، دل دادید و قلوه گرفتید شاید!!!! توی مدتی که مشغول انجام اون کار دلنشین بودید فک میکردید که مث یه جام تهی هستید که دارید پُر میشید از معشوقتون یا شاید بر عکس فک میکردید یه جام پُر هستید که دارید تهی میشید. ینی یه طورایی دارید وجودتون رو، عشقتون رو، خمیر مایه زندگیتون رو میبخشید به طرف مقابلتون، شاید مث یه مادری که داره کودک شیرخوار خودش رو با عششششششق و محبت شیر میده و داره احساس میکنه که شیره‌ی ججججونش داره منتقل میشه به اون کودک، داره حس میکنه خودش داره خالی میشه و کودکش داره از او پُر میشه.

اونوخ فک کنید این حس زیبا و عاشقانه اوووووونقد ادامه پیدا میکنه که وختی شما از هم جدا میشید یا از هم جداتون میکنن شما خسته و کوفته هستید، در عین حال که از شادی در پوست خودتون نمی‌گنجید در همون حال از اووونهمه لذت که بردید نَفَستون بریده دیگه. روحتون در اوووووج آسمونا مشغول سیر و سیاحته و جسمتون این پایین مشغول جون کندن واسه بقا و زنده بودن. اونوخ این تناقض حسسسابی به آدم میچسبه. فک کنید چ حححححالیه! اصن انگار روح داره جسم رو مسخره میکنه، از اون بالا بهش میخنده و میگه تو جون بکَن، اما ببین من کجا هستم، ببین من دارم چ لذتی میبرم.

بعد فک کنید توی همین حال ینی در حالی که از منبع لذت جداتون کردن و جسمتون از اووونهمه لذت خسته شده دارید توی خیابون قدم می‌زنید که برسید به خونه. دوس دارید توی این وضعیت سوار تاکسی بشید؟ هرررررررگز!!!! دوس دارید قدم بزنید و قدم بزنید و ذره ذره اون لذت رو زیر دندوناتون بجوید و خرد کنید و ذره ذره قورت بدید! دوس دارید اون مسیری که تا خونه دارید هیچوخ تموم نشه، با چشم خودتون انگار که به همه‌ی عابرایی که از کنارتون رد میشن فخر میفروشید، اونا که نمیدونن شما ینی روح شما الان کجا هستید و دارید چ احساساتی رو سیر میکنید، فک کنید چ حالیه، جسمتون خسته و کوفته و روحتون شاد و شنگول. خییییییلی حسسسس دلنشینی هست.

تنها کلمه ای که میتونم پیدا کنم که تا حدودی این حس رو بیان کنه واژه‌ی« خلسه » هست، انگار که دارید توی خلسه و حالت مسخ شدگی توی خیابون قدم میزنید، چرا خلسه؟ چون جسمتون توی خیابون هست ولی روحتون اینجا و با شما نیست، روحتون مونده کنار معشوق و داره لحححححظه لحححححظه‌ی اون حس رو زیر دندوناش مزمزه میکنه.... خییییییلی خوبه.... حاضرم همیشه جسمم خسته و کوفته و وارفته باشه اما با روحم این لذت آسمونی رو با تموم وجودم حسسس کنم. میدونید چ حالیه؟ فک کنید از توی یه فضای خفه دربیاید و برید توی یه فضایی که از بوی بارون، نم دار هست و بوی خاک مرطوب و هوای تازه هم باهاش قاطی شده و نفس عمیییییییق بکشید، واااااااااای چ حححححالیه میشه آدم.

حس نوشت: اونوخ میدونید همممممه‌ی این احساساتِ قشنگ قشنگ رو من کِی دارم؟! وختی یه روزِ کامل، مثلاً هشت یا ده ساعت رو تدریس کردم و از دانشگاه دارم برمیگردم خونه!!!!!!! دیگه شما خودتون ببینید که من چققققققدر عاااااااشق تدریس و دانشگاه هستم!!!! ینی اصن انگار توی آسمونام!!!! خسته هستم اما ...... اما پاهام روی زمین نیست!!!!!

احترام نوشت: ممکنه این مطلب به نظر خیلیاتون مسخره، اغراق‌آمیز یا لوس باشه، نظرتون محترم هست کاملاً برای من؛ ولی به هر حال من اینجوری ام و دوس داشتم اینجوری بودنم رو با شما در میون بذارم.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۲
مهر
۹۵

اول – منبع درس:

الف - منبع اصلی:

حقوق مسؤولیت مدنی( الزامات خارج از قرارداد )، حسین صفایی و حبیب‌الله رحیمی، انتشارات سمت.

نکته‌ی مهم: بدلیل تغییر قوانین در سنوات اخیر، موقع خرید کتاب توجه داشته باشید که جدیدترین چاپ کتاب را خریداری نمایید.

ب - منابع فرعی:

·         مسؤولیت مدنی، غصب و استیفاء، ناصر کاتوزیان، انتشارات دانشگاه تهران.

·         حقوق مدنی، جلد دوم، میر سید حسن امامی، انتشارات اسلامیّه.

ج - چند سؤال

·         علت معرفی منابع فرعی چیست؟

معرفی منابع فرعی به این دلیل است که ممکن است تمام مطالبِ تدریس شده در کلاس، در کتابِ معرفی شده به‌عنوان منبع اصلی وجود نداشته باشد؛ در این صورت، اگر دانشجو علاوه بر شنیدن مباحث کلاس، علاقه به دیدن منبع اصلی مطلب در کتب حقوقی داشته باشد، باید به منابع فرعی رجوع کند.

·         آیا خواندن کتاب، ما را از حضور در کلاس، بی‌نیاز می‌کند؟

توجه داشته باشید که معرفی یک کتاب خاص به‌عنوان منبع، به این معنا نیست که لزوماً همه‌ی مطالبِ تدریس‌شده در کلاس، در کتابِ معرفی شده هم وجود خواهد داشت؛ قاعدتاً یکی از تمایزاتِ موجود میان دبیرستان و دانشگاه، همین است! به این معنا که خواندن کتابی که به‌عنوان منبع درس، معرفی شده، به‌هیچ‌وجه شما را از حضور در کلاس بی‌نیاز نمی‌کند.

·         آیا مطالبی که در کلاس تدریس می‌شود اما در کتاب نیست؛ جزو مباحث امتحان هستند؟

بله؛ قطعاً! آن قسمت از مطالب که در کلاس تدریس شده اما در کتاب نیست یا در کتاب به‌طور خلاصه نوشته شده هم به همان نحو که در کلاس، تدریس شده جزو مطالب مورد سؤال در امتحان و نیز پرسش کلاسی هست و صرفاً مطالعه‌ی مطالب کتاب، کفایت نمی‌کند.

دوم – طرح درس:

الف - همه‌ی طرح درس‌ها، نمودارها و قوانین مورد استناد در قالب یک فایل پی‌دی‌اف: دانلود کنید ( حجم : تقریباً 3 مگابایت )

سوم - خودخوان:

نکته‌ی اول منظور از خودخوان، قسمت‌هایی از کتابِ معرفی شده است که به لحاظ تنگی وقت ترم و سایر موارد متفرقه! موفق به تدریس آن نمی‌شویم اما به لحاظ اهمیت بحث، دانشجو باید آن‌ها را مطالعه کند، این مباحث در پرسش کلاسی مورد پرسش قرارگرفته و جزو امتحان پایان ترم هم مورد لحاظ قرار می‌گیرند؛ اگر در مورد این مباحث، اشکالی داشتید می‌توانید هر جلسه بپرسید.

نکته‌ی دوم این فهرست، نهایی نیست؛ امکان حذف کردن از مطالب خودخوان، یا اضافه کردن به آن‌ها در طول ترم وجود دارد. خواندنِ خودخوان‌های فوق، برای امتحان کافی نیست؛ لیست نهایی در کلاس، به‌صورت هفته به هفته ارائه خواهد شد.

با توجه به نکات فوق، فهرست مطالب خودخوان به‌قرار ذیل اعلام می‌شود:

ردیف

از شماره‌ مطلب

تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا شماره‌ مطلب

1

13

فصل سوم، غصب

37

پایان همان فصل

2

40

مبنای مسؤولیت مدنی  

48

مبنای مسؤولیت مدنی در فقه و حقوق ایران

3

5

ارکان مسؤولیت مدنی

92

عناصر تشکیل دهنده تقصیر

4

97

مسؤولیت پزشک

98

شرط برائت از مسؤولیت

5

117

رابطه‌ی سببیت

125

تفسیر مضیق از مواد 535 و 536 قانون مجازات اسلامی

6

133

تعدد سببها

138

سبب مجمل

7

141

تقسیم مسؤولیت در فرض تعدد سببها

143

نظر برگزیده در حقوق ایران

8

174

مسؤولیت رانندگان و دارندگان وسیله نقلیه

189

موجبات معافیت در قواعد خاص

 

نکته : شماره‌های ذکر شده در فهرست فوق، مربوط است به شماره‌های مطلب کتاب در چاپ ششم پاییز 1393. اگر بین شماره‌های مطالب و عناوین مطلب که ذکر کرده‌ام در کتاب خودتان مغایرتی می‌بینید مربوط به عوض شدن کتاب است، در این صورت اگر از چاپی بعد از پاییز 1393 استفاده میکنید نیازی به تعویض کتاب نیست، اما اگر از چاپی از کتاب استفاده میکنید که متعلق به قبل از پاییز 1393 است لطفاً کتاب را با کتاب جدیدتر تعویض نمایید.

چهارم – حذفیات:

هر چیزی که تدریس نشده و جزو خودخوان‌ها و جزوات کاربردی هم نباشد!

پنجم – سایر موارد:

ندارد فعلاً!

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۲
مهر
۹۵

اول – منبع درس:

الف - منبع اصلی:

حقوق شرکت‌های تجارتی، تألیف کورش کاویانی، نشر میزان

ب - منابع فرعی:

·         حقوق تجارت (شرکت‌های تجاری، دوره‌ی دو جلدی)، تألیف ربیعا اسکینی، انتشارات سمت.

·     قانون تجارت در نظم حقوقی کنونی، تألیف محمد دمرچیلی – علی حاتمی – محسن قرائی، انتشارات میثاق عدالت.

·         حقوق تجارت، جلد دوم؛ تألیف حسن ستوده تهرانی، نشر دادگستر.

ج - چند سؤال

·         علت معرفی منابع فرعی چیست؟

معرفی منابع فرعی به این دلیل است که ممکن است تمام مطالبِ تدریس شده در کلاس، در کتابِ معرفی شده به‌عنوان منبع اصلی وجود نداشته باشد؛ در این صورت، اگر دانشجو علاوه بر شنیدن مباحث کلاس، علاقه به دیدن منبع اصلی مطلب در کتب حقوقی داشته باشد، باید به منابع فرعی رجوع کند.

·         آیا خواندن کتاب، ما را از حضور در کلاس، بی‌نیاز می‌کند؟

توجه داشته باشید که معرفی یک کتاب خاص به‌عنوان منبع، به این معنا نیست که لزوماً همه‌ی مطالبِ تدریس‌شده در کلاس، در کتابِ معرفی شده هم وجود خواهد داشت؛ قاعدتاً یکی از تمایزاتِ موجود میان دبیرستان و دانشگاه، همین است! به این معنا که خواندن کتابی که به‌عنوان منبع درس، معرفی شده، به‌هیچ‌وجه شما را از حضور در کلاس بی‌نیاز نمی‌کند.

·         آیا مطالبی که در کلاس تدریس می‌شود اما در کتاب نیست؛ جزو مباحث امتحان هستند؟

بله؛ قطعاً! آن قسمت از مطالب که در کلاس تدریس شده اما در کتاب نیست یا در کتاب به‌طور خلاصه نوشته شده هم به همان نحو که در کلاس، تدریس شده جزو مطالب مورد سؤال در امتحان و نیز پرسش کلاسی هست و صرفاً مطالعه‌ی مطالب کتاب، کفایت نمی‌کند.

دوم – طرح درس:

الف - همه‌ی طرح درس‌ها، نمودارها و قوانین مورد استناد در قالب یک فایل پی‌دی‌اف: دانلود کنید ( حجم : تقریباً 6 مگابایت )

سوم - خودخوان:

نکته‌ی اول منظور از خودخوان، قسمت‌هایی از کتابِ معرفی شده است که به لحاظ تنگی وقت ترم و سایر موارد متفرقه! موفق به تدریس آن نمی‌شویم اما به لحاظ اهمیت بحث، دانشجو باید آن‌ها را مطالعه کند، این مباحث در پرسش کلاسی مورد پرسش قرارگرفته و جزو امتحان پایان ترم هم مورد لحاظ قرار می‌گیرند؛ اگر در مورد این مباحث، اشکالی داشتید می‌توانید هر جلسه بپرسید.

نکته‌ی دوم این فهرست، نهایی نیست؛ امکان حذف کردن از مطالب خودخوان، یا اضافه کردن به آن‌ها در طول ترم وجود دارد. خواندنِ خودخوان‌های فوق، برای امتحان کافی نیست؛ لیست نهایی در کلاس، به‌صورت هفته به هفته ارائه خواهد شد.

با توجه به نکات فوق، فهرست مطالب خودخوان به‌قرار ذیل اعلام می‌شود:

ردیف

از شماره‌ مطلب

تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا شماره‌ مطلب

1

27

37

2

54

104

3

108

206

4

267

315

 

چهارم – حذفیات:

هر چیزی که تدریس نشده و جزو خودخوان‌ها و جزوات کاربردی هم نباشد!

پنجم – سایر موارد:

ندارد فعلاً!

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۳۱
شهریور
۹۵

امروز با یکی از اساتید محترم دانشگاه قم، تماس تلفنی داشتم، اولاً وختی که تماس گرفتم سر کلاس بود!!!! ثانیاً بعد از کلاس هم که با هم حرف زدیم فرمودن تازه هفته‌ی قبل هم کلاسای ما تشکیل شده!!!!!! بعد من گفتم بچه‌ها هفته‌ی بعد تشریف فرما بشن دانشگاه، یه عده‌ای از دانشجویان محترم طوری با من حرف میزنن انگار گفتم تیشه بگیرید دستتون یکی از کوه‌های مجاور شهرتون رو از ریشه دربیارید و خُرد شده‌ش رو بیارید واسه من!!!!!!!

داشتید تمثیل رو؟ کاملاً بی ربط بود، نه؟!!!!

نتیجه‌ی اخلاقی: دانشگاه‌های پیشرو و با سطح علمی بالا رو، دانشجویان و اساتیدِ پیشرو میسازن و دانشگاه‌های غیر پیشرو رو دانشجویان و اساتید خمود و کسل. هیچ دانشگاهی به صِرف اینکه از حیث جغرافیایی توی شهر تهران واقع شده، بزرگ نمیشه و هیچ دانشگاهی به صِرف اینکه توی از حیث جغرافیایی توی یکی از شهرستانها واقع شده، ایستا و ساکن نمیشه.

مژده نوشت: ساعت 10 صبح شنبه، کلاستون با من نیست! اینو واسه یکی از بازدیدکنندگان محترم وبلاگ نوشتم که سؤالی پرسیده بودن در این زمینه، منظورم از واژه« مژده  » هم مژده به خودِ این بازدیدکننده محترم بود که درسشون با من نیفتاده! خیالش راااااحت!

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۸
شهریور
۹۵

جهیزیه چیست؟

طبق تعاریف:«اموالی که بر طبق رسوم قدیم زوجه خانه شوهر می‌آورد، تحت عنوان جهیزیه شناخته می‌شود.»

سیاهه‌ی جهیزیه چیست؟

 در خصوص دعوای استرداد جهیزیه و پیشگیری از اختلاف در میزان جهیزیه، زوجه می‌تواند جزئیات اموال مربوط به جهیزیه خود را در سیاهه‌ای یادداشت کند. به این نوشته اصطلاحاً سیاهه جهیزیه گفته می‌شود.

تحت چه شرایطی با داشتن سیاهه‌ی جهیزیه، می‌توان شوهر را ملزم به استرداد جهیزیه کرد؟

سیاهه جهیزیه تهیه‌ شده توسط زوجه باید به امضای زوج برسد. امضای زوج به سیاهه جهیزیه اعتبار می‌دهد، اما در صورتی که اثر انگشت شوهر نیز در ذیل سیاهه اموال زن درج شود، این موضوع اعتبار این سند عادی را بیشتر خواهد کرد. در سیاهه اموال زوجه ذکر می‌شود که به عنوان مثال یخچال، ماشین لباسشویی، اجاق گاز و نظایر آن به عنوان جهیزیه تهیه شده است.

لازم به ذکر است تا زمانی که شوهر این سیاهه اموال را امضا نکرده باشد و در ضمن دو نفر هم به عنوان شاهد زیر آن سیاهه اموال را امضا نکرده باشند، چنین سیاهه جهیزیه‌ای در صورت انکار شوهر در دادگاه، اعتبار نخواهد داشت. بهتر است تا شهود امضاکننده ذیل اموال مربوط به جهیزیه، مذکر باشند و ترجیحاً از خویشاوندان زن نیز نباشند. پس از آنکه شوهر و آن دو شاهد زیر سیاهه جهیزیه را امضا کردند، این سیاهه حالت سند عادی را پیدا می‌کند که در زمان بروز اختلاف می‌تواند برای اثبات ادعای زن به کمک او بیاید.»

دادگاه صالح برای رسیدگی به دعوای استرداد جهیزیه از حیث صلاحیت ذاتی، کدام دادگاه است؟

دادگاه صالح رسیدگی به دعوای استرداد جهیزیه، دادگاه خانواده است و چگونگی مطالبه آن با تنظیم دادخواستی صورت می‌گیرد.

حکم قانون در خصوص اموال مورد استفاده در زندگی مشترک

طبق ماده 63 قانون اجرای احکام مدنی: «از اموال منقول موجود در محل سکونت زوجین آنچه معمولاً و عادتاً مورد استفاده اختصاصی زن باشد متعلق به زن و آنچه مورد استفاده اختصاصی مرد باشد متعلق به شوهر و بقیه از نظر مقررات این قانون مشترک بین آنان محسوب می‌شود مگر اینکه خلاف آن ثابت گردد. در این صورت دادگاه جلسه‌ای را برای رسیدگی تعیین نموده و پس از شنیدن اظهارات طرفین، چنانچه ادعای زن مورد قبول شوهر واقع شد شوهر را ملزم به استرداد این اموال می‌کند. در غیر این صورت قرار استماع شهادت شهود صادر می‌شود که در وقت معین افرادی که ذیل استشهاد را امضا نموده‌اند به دادگاه مراجعه و مشاهدات خود را بیان می‌دارند. در صورتی که این اظهارات مقبول واقع شود حکم به استرداد جهیزیه صادر خواهد شد و چنانچه زوج از اجرای حکم دادگاه امتناع نماید، از طریق اجرای احکام دادگستری اقدام خواهد شد.»


مطلب فوق نوشته‌ی من نیست. نویسنده را نمی‌شناسم.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۶
شهریور
۹۵

شعر نوشت : صرفنظر از اینکه هیچوخ توی زندگیمون توی همچین موقعیتی گیر کرده باشیم یا نه و صرفنظر از اینکه این شعر حرف دل ما رو بزنه یا نه، باید اقرار کنیم بسیار سهل و ممتنع سروده شده، بسیار روان میره سر اصل مطلب، لُبّ مطلب رو میگه، معشوق ناسپاس و قدر نشناس رو نابود میکنه و خودش از خاکستر سر برمیاره و به اوج میرسه. شعر از آقای مولود مهدی است. 

 

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۶
شهریور
۹۵

بر خلاف بعضیا که معتقدن عالِم و دانشمند واقعی اونه که همه چی رو از حفظ بگه و با احترام کامل به اساتیدی که از حفظ و بدون مراجعه به دست‌نوشته‌های خودشون، درس میدن، من در نقطه مقابل معتقد هستم که مراجعه به نوشته برای یادآوری رئوس مطالب اصلاً چیز شرم‌آور و قبیحی نیست! به چند دلیل:

اولاً تدریس و تفهیم مطالب به دانشجویان، اونم در رشته‌ی ظریفی مثل حقوق، بسیار کار دقیقی هست، درست مث حرکت کردن روی یه طناب باریک در حد فاصل بین دو آسمون خراش!! معلم اگه کوچکترین لغزشی داشته باشه سقوط خواهد کرد، ینی اگه یه مطلب رو یا حتی گاه یه جمله رو فراموش کنه و چیزی در اون مورد نگه یا مطلب رو به نحو دیگری بیان کنه، دانشجو، مطلب رو دقیق و درست دریافت نمیکنه و متعاقب اون توی امتحان هم نمیتونه درست بنویسه و اونوخ کم کردن نمره از دانشجو، به خاطر مطلبی که بهش یاد ندادی، کار ناجوانمردانه ای خواهد بود.

ثانیاً توی حقوق نمیشه گُتره‌ای و ولنگ و واز حرف زد، مطالب و استدلالات، دقیق هستن و باید زنجیر وار به دنبال هم بیان بشن، نمیشه مقدمه‌ی استدلال رو بجای مؤخره بیان کرد یا بالعکس، وضعیت توی علم حقوق به نحوی هست که یه جمله رو اینور اونور کنی موضوعِ موردِ بحث، با یه قاعده دیگه یا یه مطلب دیگه تناقض پیدا میکنه و اونوخ مدام مورد سؤال دانشجو قرار خواهی گرفت که تو که اونجا اون حرفو زدی چرا اینجا اینو میگی و از این دست مسائل... بنابراین با توجه به حجم زیاد دروس مختلفی که هر معلم توی هر ترم میگه من بجای اینکه بخام اِفِه بذارم که همه چی رو از بَر هستم، راه صحیحتر رو این میبینم که تبلت رو بذارم جلوم و توی هر مبحث، با مراجعه به یاداشت‌هام بحث رو پیش ببرم و در آخر هر مطلب هم باز نگاهی به یادداشت هام بندازم تا اگه نکته‌ای ناگفته مونده بود یادآوری کنم.

ثالثاً من ادعای عالم بودن و ملا بودن نداشته و ندارم و از همه‌ی همکاران خودم هم کمتر بلد هستم و همیشه هم اینو رسا و با صدای بلند و بدون کوچکترین شرمندگی بیان کردم، اما گذشته از این، اصولاً توی ذهن برخی از دانشجویان بد جا افتاده که هر کی مطلب رو از حفظ تدریس کنه نشون‌دهنده‌ی اینه که مُلا تر هست، بر عکس، امروزه توی سمینارها و کنفرانس‌های علمی، اگه یه سخنران، پشت تریبون قرار بگیره و شروع کنه از حفظ، یه مطلب علمی رو توضیح بده، توهین به جمع تلقی میکنن!!! میگن اونقد سطح ما رو پایین فرض کرده که اومده شروع کرده همین جوری از حفظ، داره واسه خودش حرف میزنه، اصولاً سخنرانی‌های علمی، بدون خوندن - ینی روخوانی به معنای دقیق کلمه - امروزه ناممکن تلقی میشه از نظر خیلیا.


سوءتفاهم نوشت: جهت رفع سوءتفاهمات جاری لازمه عرض کنم که برخی از همکاران و اساتید ارجمند، بدون هیچ نوشته‌ای تشریف میبرن سر کلاس و از اول تا آخر هم مطالب رو از حفظ بیان میکنن و از کلاس میان بیرون، این بزرگواران کاملاً برای من قابل احترام هستند و مطالبی که من اینجا نوشتم خدای نکرده هیچگونه تعرضی به اونا نداره، من فقط دلیل کار خودم رو عرض کردم، همین و بس.


استاد نوشت: یاد استاد کاظم پور بخیر، ایشون از شاگردای مستقیم استاد کاتوزیان بودن، تعریف میکردن که در آخر یکی از کلاسا، مطلبی از یکی از کتابای استاد کاتوزیان رو از خود ایشون پرسیدم، استاد کاتوزیان با اووونهمه سواد فرمودن که الان یادم نیس یا الان نمیدونم - تردید از من هست -باید مراجعه کنم ببینم چی نوشتم! وقتی استاد کاتوزیان، مطالبی که خودش نوشته رو یادش نباشه، حساب کار ما که هر ترم دروس مختلف و متعددی رو تدریس میکنیم، مشخص هست دیگه.


مؤخره : کِسایی که منو میشناسن میدونن که اونچیزی که مهم بوده برام، انجام کار حق و حرکت در مسیر عدالت بوده و هست و هر چند حتمن یه جاهایی هم مسیر رو اشتباه رفتم اما اگر به چیزی با استدلال رسیدم، توی راه، از سرزنشِ سرزنش‌کنندگان باکی نه داشته و نه دارم،  این مطلب رو هم که نوشتم فقط جهت احترام به نظر دانشجویان و تنویر افکار عمومی!!!! هست وگرنه کاملاً علم دارم هر کاری که بکنم یه عده‌ای هستن که ازش ایراد بگیرن و یه عده‌ی کمتری هم هستن که ازش تعریف کنن، از هر دو گروه متشکرم، چون گروه اول در خیلی از موارد، منو آگاه کرده نسبت به خیلی از نقاط ضعفم و باعث شدن بپوشونمشون و گروه دوم باعث دلگرمی و امیدم بودن.


هر دو تصویری که در این مطلب ازشون استفاده کردم، صرفاً جنبه‌ی تزئینی دارن و با موضوع مطلب ارتباط خاصی ندارن؛ پیدا کنید پرتقال فروش را !!!
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۳
شهریور
۹۵

« زمان تشکیل کلاسای من در دانشگاه آیت‌الله بروجردی متعاقباً ظرف روزهای آینده

از طریق وبلاگ، اطلاع‌رسانی خواهد شد »



stay tuned with us

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۹
شهریور
۹۵

دو نفر از بازدیدکنندگان محترم وبلاگ موفق شدن در دوره‌های روزانه دانشگاه های معتبر ایران قبول بشن، بازدیدکننده محترم (هومن) که رتبه دوم آزمون ارشد رو کسب کرده بودن در دانشگاه شهید بهشتی قبول شدن و بازدیدکننده محترم (سجاد) در دانشگاه شهید چمران اهواز قبول شدن، شنیدن این دو خبر، موجب خوشحالی زائد الوصفی برای من شد، به خودشون و بخصوص خونواده های محترمشون - که رسیدن به این موفقیت بدون همراهی اونا قطعاً ممکن نمیبود - تبریک عرض می کنم و از خداوند متعال براشون سلامتی و موفقیت و عاقبت به خیری مسئلت دارم. 

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۴
مرداد
۹۵

نمیخام بگم من خیلی آدم خوبی هستم ک خوابام به واقعیت می‌پیونده، بحث، اصن این نیست، بحثم هم این نیس که مث اون شخصیت کارتونی توی کارتون سفرهای گالیور همش نفوس بد بزنم و بعدم بگم من میدونستم که آخرش اینجوری میشه، بحث، اصن اینا نیس، فقط پیرو اون خوابی که دیده بودم راجع به سرنوشت حمید سوریان توی المپیک و اینجا هم نوشته بودم، خییییییلی خییییییلی متأسفم که امروز به واقعیت پیوست، سوریان همون کُشتی اولش توی المپیک مغلوب شد و دستش از مدال طلا کوتاه شد متأسفانه، نکته‌ی دردآور قضیه هم این بود که توی مسابقه‌ی شانس مجدد برای دستیابی به مدال برنز، ضربه فنی شد و حتا به مدال برنز هم نرسید ایشون!!!!!  

کلیشه‌ای شده این حرف دیگه، ولی همیشه یه سَرِ مسابقه باخت هست و سوریان هم چه جای بدی باخت و بدتر از همه اینکه سوریان حتی شبح خودش هم نبود، بسیار خسته و از نفس افتاده بود. 

به هر حال همه چی تموم شد، دارم با خودم فک میکنم، آیا یه مسابقه ولو المپیک ایییینهمه ارزش داره که آدم ماهها و شاید حتا سالها با رؤیاش بخابه و بیدار شه و بعدم توی روز مسابقه در اثر یه اشتباه یا هر چیز دیگه از سکو باز بمونه و همه‌ی زحمتاش به هدر بره؟ آیا ارزششو داره؟ 

یا اون خانوم تیراندازی که( الهه احمدی رو میگم) که خودش گفت من ماهها به جهت تمرین از پسر کوچکم دور بودم و خیلی زجر و بدبختی کشیدم تا در المپیک مقام بیارم اما در نهایت فقط تونست همون مقام ششم دورهٔ قبلی المپیک لندن رو تکرار کنه. آیا واقعاً ارزش داره که آدم زندگی خونوادگی خودشو به این ورطه بندازه و در نهایت هم به جایی نرسه؟ اصن فک کنید برسه، آیا ارزش دور بودن از خونواده رو داره؟

نتیجه‌ی اخلاقی: به نظرم ورزش قهرمانی خییییییلی چیزا رو از آدم میگیره و خییییییلی بعید میدونم که در مقابل چیز دندون گیری به آدم بده. 

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۷
مرداد
۹۵

کتاب سفرنامه پولاک نوشته‌ی کیست؟

کتابی ست نوشته شده توسط یه پزشک آلمانی به نام یاکوب ادوارد پولاک (به آلمانی: Jakob Eduard Polak) (زادهٔ ۱۲ نوامبر ۱۸۱۸ در مورژینا، بوهم - درگذشتهٔ ۸ اکتبر ۱۸۹۱ در وین).


پولاک که بود و چه کرد؟

این پزشک فرزند یه خونواده بسیار فقیر یهودی بود. تحصیلات خودش رو در رشته‌های پزشکی و مردم‌نگاری در دانشگاه‌های وین و پراگ تموم کرد و در رشتهٔ پزشکی زنان تخصص گرفت. پولاک به دعوت امیرکبیر واسه تدریس توی دارالفنون همراه با شیش نفر دیگه از اساتید اتریشی در سال ۱۲۳۰ ه‍. ق، قبل از گشایش دارالفنون به ایران اومد. پولاک با تربیت دانش‌آموزان دارالفنون و تألیف اولین کتب پزشکی مدرن، نقشی کلیدی در معرفی پزشکی نوین به ایران ایفا کرد. دکتر پولاک در سال ۱۲۳۴ ه‍.ق، پس از دکتر کلوله و قبل از استخدام دکتر تولوزان، طبیب مخصوص ناصرالدین شاه بود و بعد از ۱۰ سال اقامت در ایران به وطن خود بازگشت.(1)


کتاب سفرنامه پولاک از چه نظر، کتاب مهمی است؟

این دکتر توی این مدتی که توی ایران بوده مشاهدات و تجربیات خودش درباره زندگی و زمانه‌ی اون موقع ایران به رشته تحریر درآورده و با دقت حیرت‌انگیزی جزئیات زندگی و فرهنگ ایرانیا رو از دید خودش نوشته. کسانی که علاقه به ماشین زمان و برگشتن به قلب قرون گذشته دارن این کتاب رو منبع حیرت‌انگیزی خواهند دید چون اوووووونقد دقیق نوشته شده که آدم رو میبره به داخل همون کوچه های گِلی و خاک گرفته‌ی عهد ناصری و ما رو دقیق با فرهنگ مردم در اون موقع آشنا میکنه.


کتاب سفرنامه پولاک با سایر کتب تاریخی چه تفاوت عمده‌ای دارد؟

ممکنه بگید خب این اطلاعات تاریخی رو آدم میتونه از کتب تاریخی هم به دست بیاره بنابراین این کتاب همچینم چیز جدیدی نیست، اما این تصور اشتباه هست، چون اونچه در کتب تاریخی مورد توجه قرار گرفته و ثبت و ضبط شده بیشتر زندگی درباریا و طبقات اعیان و اشراف هست و ما از زندگی و فرهنگ مردم کوچه و بازار در قرون گذشته اطلاعات دقیقی در دست نداریم، از این حیث این کتاب یک منبع تاریخی یگانه‌س، چون به دقت و با جزئیات اعجاب انگیز، شیوه زندگی مردم اون دوران رو برای ما تصویر میکنه و از این رهگذر این امکان رو به ما میده که بدونیم حدود صد و پنجاه سال پیش، فرهنگ مردم ما چطور بوده و آیا ما پیشرفت خاصی کردیم یا خیر.


چه قسمتی از این کتاب، الان اینجا آورده شده است؟

قسمت‌هایی از این کتاب رو در ذیل میارم و اگه وقت شد و شما هم علاقه داشتید قسمتایی دیگه رو هم در مطالب بعدی، ارائه خواهم کرد. بخصوص قسمتایی که راجع به فرهنگ بانوان ایرانی و مسائل مربوط به ازدواج در فرهنگ اون موقع هست رو خیلی جالب نوشته که اگه شد در مطالب بعد، قسمتای قابل انتشارش رو منتشر خواهم کرد. مشخصات دقیق کتاب رو هم میتونید در انتهای مطلب، ملاحظه بفرمایید.

این قسمتی که در ذیل میارم نظر دکتر پولاک و مشاهدات ایشون هست در خصوص فرهنگ قوم ایرانی.


آیا من سخنان دکتر پولاک، در مورد فرهنگ و خُلق و خوی ایرانی رو تأیید میکنم؟

برای جلوگیری از سوء تفاهمات رایج لازمه عرض کنم این فقط و فقط نظر ایشون هست و من نفیاً یا اثباتاً این مطالب رو رد یا تأیید نمیکنم. معتقد هم نیستم هر چی ایشون نوشته وحی مُنزَل هست و معتقد هم نیستم همه‌ی ایرانیا همین طوری هستن که ایشون نوشته، فقط واسم جالب بود که ایشون انقد دقیق روی فرهنگ و خُلق و خوی ایرانیا دقیق شده و این مطالب رو به رشته تحریر درآورده.

از شنیدن نظرات شما هم در خصوص این مطالب، استقبال میکنم.


آغاز مطلب دکتر پولاک در مورد وجوه ممیزه‌ی ایرانیان در عهد ناصرالدین شاه قاجار :

ایرانیای اون موقع تناسب اندام داشتن!!!

بدنشان به هیچ وجه چربى نمى آورد و از طرف دیگر لاغرى بسیار هم بندرت دیده مى شود. من در مجموع فقط سه ایرانى فربه دیده ام، آن هم نه به آن اندازه که سوارکارى بر ایشان امرى مشکل باشد. قامت آنها قدرى از قامت متوسط یک پیاده نظام بلندتر است، افراد خارق العاده بلند و باریک یا به طور غیر- عادى پست و کوتاه کمتر بچشم مى خورند. هموطنان من، آقایان افسرها، چندان این نکته جلب توجهشان را مى کرد که اغلب مرا متوجه به آن مى کردند.

کنترل بر احساسات

حالت چهره آنان جدى است اما نه خیلى حاکى از تیزهوشى و نه مانند بعضى از اروپائیها بى حال و کاریکاتورى؛ زیرا یک فرد ایرانى نمى گذارد که در اثر عواطف شدید به هیجان بیاید، بلکه برعکس در اثر ممارست و عادت چنان شده که بتواند لا اقل ظاهر را حفظ کند. بدین دلیل از شکلک درآوردن و حالات مختلف به چهره دادن سخت ابا دارد و به همین دلیل حرکات صورت اروپائیها خیلى توجهش را جلب مى کند.

ساختمان بدنی

روى هم رفته از نظر ساختمان بدنى به نوع قفقازى شبیه است و از این لحاظ به کلى از اقوام و مللى که با وى در یک مملکت زندگى مى کنند بخصوص از تاتارها، ارامنه و یهودیان مشخص و ممتاز است؛ از این گذشته ماهیتا نیز هیچ وجه مشترکى با اقوام سرزمینهاى جنوبى و سامیها در خود نمى بیند.

متملق نسبت به بالادست و متکبر نسبت به زیردست

در بین طبقات بالاتر و مرفه تر و از آن گذشته بین کسانى که از راه نوشتن امرار معاش مى کنند، کسانى که به نامهاى میرزا، مستوفى، محرر، منشى شهرت دارند و همچنین بین مستخدمین پرزرق و برق اغلب به طبائع و خلق و خوهائى برمى خوریم که در داستان «حاجى باباى اصفهانى» تألیف موریه بنحوى داهیانه توصیف شده است. ایرانیها خود نامى به روى این نوع مردم گذارده اند و به آنها «فضول» و به اعمال و رفتارشان فضولى مى گویند. فضول کسى است که خود را با هر وضع و حالى وفق مى دهد و در هر حالى براى خود «مداخل» دست و پا مى کند و ملک و مال دیگران را از آن خود مى گرداند و به اصطلاح فارسى زبانان «مى خورد». وى گستاخ و سمج است. همه اخبار و رویدادهاى تازه شهر را مى داند و مى داند که از اینها چگونه به نفع خود استفاده کند. وى در مقابل بالادستهاى خود بزانو مى افتد و به زمین مى خزد و در برابر زیردستان سراسر نخوت است، و در هر حال و مقامى شخصیت خود را به رخ آنان مى کشد.

منظماً و عموماً دروغگو!!!!

منظماً و عموماً دروغ مى گوید و تنها هنگامى حرف راست بر دهانش جارى مى شود که نفعى در آن برایش متصور باشد. اخبار دروغ را شایع مى کند، توطئه براه مى اندازد و تهمت مى زند؛ مى کوشد به انحاى مختلف کسى را که روزى برایش مفید بوده خرد و نابود کند زیرا از نمکشناسى بوئى نبرده است؛ نمى خواهد تعهدى یا وظیفه اى در برابر کسى داشته باشد. اشعارى، ابیاتى و لطیفه هائى را مى تواند بموقع بخواند و همیشه نکته هاى مناسبى را در حافظه حاضر و آماده دارد. همه کارى از او برمى آید و به درد هرکسى مى خورد از وزیر گرفته تا مهتر. ایرانى با وجود اینکه هر جمله اى را مؤکد ادا مى کند، به راستگوئى چندان پایبند نیست و از هنگامى که سعدى گفت «دروغ مصلحت- آمیز به از راست فتنه انگیز»، هر دروغ و دغلى را مصلحت آمیز قلمداد مى کند. از طرف دیگر اصرارى ندارد که طرف صحبت گفته هاى او را باور کند و هرگاه مچش را بگیرند با لبخندى به دروغ بودن گفته خود معترف مى شود.

در اینجا مواضعه اى دوطرفه موجود است. یعنى همان سکه قلبى را که در معامله گرفته اى خرج مى کنى بى آنکه خود را فریبنده یا فریب خورده بدانى.

قَسَمِ دروغ، راحت میخورَد

هر جمله اى را به قید قسم مؤکد مى کند. هرگاه مچش را بگیرند که چرا دروغ گفتى بى هیچ پروائى مى گوید «گه خوردم».(2) بخصوص در اصفهان فضول اصل بسیار پیدا مى شود و به همین دلیل هم هست که موریه قهرمانان داستانش را از مردم آن شهر انتخاب کرده است. نمونه تمام عیار فضول صدراعظم پیشین میرزا آقا خان است که حتى براى خود ایرانیان اعجوبه اى بشمار مى رفت. به وى فضول بن فضول مى گویند. در دوره محمد شاه به خدمت دیوانى درآمد؛ صدر اعظم آن روز حاجى میرزا آقاسى که میرزا آقا خان در کارش حیله مى کرد و برایش توطئه مى چید درباره اش گفته: «اگر دیو دماوند به دشت تهران نظر بیندازد و در آنجا متوجه آقا خان بشود فورا دست و پاى خود را جمع مى کند، زیرا فورا مى فهمد که استادش را پیدا کرده است. » چون مسافر اروپائى اغلب با این قبیل مردم سروکار پیدا مى کند (یعنی طبقه‌ی میرزایان و کارمندان دیوانی) به همین دلیل بسهولت کاریکاتور موریه را به جاى حقیقت مى گیرد و این سجایاى خاص یک طبقه از مردم را از سر سهو و خطا، به قاطبه یک ملت تعمیم مى دهد.(4)

طمعکار بودن

ایرانى روى هم رفته طماع است، دلش مى خواهد پول فراوان بچنگ آورد، بدون اینکه پروا کند که این پول از چه محلى بدست مى آید. به همان آسانى هم که پول را بدست آورده باز آن را بباد مى دهد تا دستگاه پرتجملى درچیند. در بعضى موارد سخت خسیس مى شود، و در کار عشق و عاشقى اندازه نگه نمى دارد.

خونواده دوست بودن

سخت به خانواده، به تیره و طایفه خود مى چسبد و هیچ بخت و شوربختى، هیچ فراز و هیچ نشیبى وى را از بستگى به خانواده جدا نمى کند.

افشا کردن اسرار خانواده اصلا هیچ موردى ندارد و مورد تحقیر همگان است حتى اگر این پرده درى به خاطر و نفع همگان انجام گرفته باشد.

رعایت اعتدال در خوراک

ایرانى در خوراک اعتدال و قناعت را رعایت مى کند؛ در هر مقامى باشد باز مقدارى نان، پنیر و سبزى صحرائى او را راضى و خشنود مى کند، ولى مشروب الکلى و ادویه محرکه را دوست دارد.

راضی به سرنوشت

به آسایش و آرامش دلبسته است اما در اوضاع و احوال خاصى سخت کوش و خستگى ناپذیر مى شود و مى تواند گرما و سرما، گرسنگى و تشنگى را تحمل کند. بخت و شوربختى را با خونسردى کامل مى پذیرد و بر خود هموار مى کند. هرگاه مثلا در مشرق‌زمین بازى روزگار- که در آنجا این امر غیر ممکن هم نیست- یک محرر (= نویسنده‌ی) ساده‌ی عادى را به مرتبه وزارت برساند یک چیز هست که به نظر این مرد خوشبخت عجیب مى آید، و آن اینکه چرا این مقام قبلا به وى داده نشده، و دیگر اینکه چطور او به قریحه و استعداد خود قبل از آنکه دیگران آن را دریافته باشند پى نبرده بوده است. حال اگر همین شخص چندى بعد از مقام خود خلع شود و ثروتش به یغما رود، راحت و آسوده به اندرون پناه مى برد و همچون ایوب عرب مى گوید: «قسمت است، همه مال شاه، عمر پادشاه دراز باد».

خوددار و مترصدِ فرصتِ انتقام بودن

ایرانى به مقدار زیاد مى تواند عواطف و هیجانات خود را مکتوم نگاهدارد؛ از چهره اش هیچ معلوم نیست که در درونش چه مى گذرد، همه آنها مانند لوح سفید هستند. ایرانى مى تواند مدتها خشم و ناراحتى را در خود مخفى نگاهدارد تا لحظه مناسب براى تصفیه حساب و انتقام فرارسد. در این مورد وى این پند سعدى را به گوش مى گیرد که داستان آن چنین است:

مردم آزارى را حکایت کنند که سنگى بر سر صالحى زد؛ درویش را مجال انتقام نبود، سنگ را نگاه مى داشت تا زمانى که ملک را بر آن لشکرى خشم آمد و در چاهش کرد. درویش اندر آمد و سنگ بر سرش کوفت. گفتا:

تو کیستى، و مرا این سنگ چرا زدى؟ گفت: من فلانم، و این همان سنگست که در فلان تاریخ بر سر من زدى. گفت: چندین روزگار کجا بودى؟ گفت:

از جاهت اندیشه مى کردم، اکنون که در چاهت دیدم فرصت غنیمت شمردم.

ناسزائى را که بینى بختیار :: عاقلان تسلیم کردند اختیار

چون ندارى ناخن درنده تیز :: با بدان آن به که کم گیرى ستیز

هرکه با پولاد بازو پنجه کرد :: ساعد مسکین خود را رنجه کرد

باش تا دستش ببندد روزگار :: پس به کام دوستان مغزش برار

خُلقیات شخصی ایرانیان

ایرانى از اصل مسلم «هیچ گاه حیرت مکن» پیروى مى کند؛ هرگاه تحت تأثیر مزاج آتشین خود قرار گیرد مى داند چه کند که کسى مراتب اعجاب وى را درنیابد، وى شعرشناس است و ساز و آواز را خوش دارد اما اغلب فکر و اندیشه را فداى کلمه و وزن مى کند. شوخ طبع است ولى در تفکر خود از منطق پیروى نمى کند. اگر جمله «انسان فناپذیر است و فلانى هم انسان است» را برایش بخوانى، فورا نتیجه گیرى مى کند: خوب پس فلانى اسب و خر نیست و... غیره.

صبر و تحمل دارد اما وای به روزی که صبر و تحملش سر برود

وى که از هر صاحب مقامى نفرت دارد مى داند که چگونه در برابر هرکس سر فرود آورد. خوى جنگیدن و پرخاشگرى در او کم است، مدتهاى مدید شدیدترین فشارها را تحمل مى کند ولى سرانجام با مشت محکم آن را درهم مى شکند و با هتک حرمت از خانواده طرف طعم انتقام را به وى مى چشاند.

اگر آب ببینه شناگر قابلی ست!

همواره از تقوا و عدالت دم مى زند، نفرت خود را از ظلم و خودسرى بیان مى دارد؛ اما همین که دور به دستش افتاد خود جبار بى نظیرى مى شود و بدون اندیشه ملک و مال دیگران را غصب مى کند.

فشار بر زیردستان

هرگاه پادشاه فشارى از طرف کشورهاى بزرگ اروپائى احساس کند او نیز به سهم خود وزرا، و آنها حکام، و حکام نیز زیردستان و خدام، و این گروه اخیر سرانجام مسیحیان، یهودیان و گبرها را زیر فشار ظالمانه خود قرار مى دهند.

عدم برنامه ریزی برای آینده

ایرانى که از فرداى خود تأمین ندارد فقط و فقط در زمان حال زندگى مى کند؛ شاه نیز مانند خان منزل خود را آن طور مى سازد که تنها چند سال دوام کند؛ دهقان نیز به مقدار لازم از آن نوع درختان میوه مى کارد که بتواند در اسرع وقت از ثمر آن بهره ور شود.

دیگران را مسؤول اَعمال خود دانستن

ایرانى باطنا ستمگر نیست، با حیوانات رفتارى نرمتر دارد تا با انسان. مشاهده مستمر ظلم و ستم و خودسرى از حس همدردى و رأفتش کاسته؛ بدین دلیل وى گوش به فرمان است تا دست به هر اقدام ظالمانه اى بزند و در عین حال مسؤولیت اقدام خود را به گردن دیگرى بیندازد.

مهمانی دادن

دوست دارد میهمانى بدهد، فرودست ترین نوکران نیز حاضر است تمام حقوق ماهانه اش را صرف یک پذیرائى از دوستان کند.

قلباً مهمان نواز نبودن

باوجود این از مفهوم میهمان نوازى خبر ندارد. وى فقط از آن جهت میهمانى مى دهد که آنها نیز متقابلا میهمانش کنند، یا بدان دلیل که از تنها غذا خوردن حوصله اش سر مى رود، ولى به هرحال از انجام وظایف میهمان نوازى استنکاف دارد.

علاقمند به نمایش بودن

از دیدن نمایش، مضحکه، رقص و آتش بازى سخت مسرور مى شود؛ وى که خود نیز هنرپیشه اى مادرزاد است مى داند یک نمایش خوب را چه جور تحسین کند، هر تماشائى وى را مجذوب مى کند.

مقلد بودن

قوه ابداع چندانى ندارد اما در کار تقلید سخت کوشاست؛ زود مطلب را مى گیرد، به سرعت مى آموزد، اما بزودى بر جاى مى ماند و به استفاده از دریافته‌ها و آموخته‌ها اکتفا مى کند.

رشوه گرفتن

به سهولت مى توان با پول خریدش، اما این رشوه گیرى اغلب تحت عنوان دیگرى انجام مى پذیرد.

ریاکار بودن

او که اصلا متعصب نیست دلش مى خواهد که مؤمن و مقدس قلمداد شود. دو ایرانى که در منزل هیچ گاه نماز نمى خوانند به محض اینکه به هم برسند در این مورد خاص به وظیفه خود عمل مى کنند، درحالى که هر دو مى دانند قصد فریفتن یکدیگر را دارند.

تعارفات بیش از حد و تو خالی

در معاشرت، ایرانى مطبوع همیشه مى داند چگونه مراتب اخلاص خود را ابراز دارد، و از طرف صحبت خود نیز حتى هنگامى که چشم دیدن یکدیگر را ندارند و به خون هم تشنه اند انتظار رفتار متقابل را دارد. ایرانى که طبعا گشاده دست نیست نمى تواند از رسم موجود سرپیچى کند، پس به محض اینکه کسى از چیزى که متعلق به اوست تعریف و تمجید کند فورا آن را به طرف مى بخشد، اگر از قلیان او، اسب او... تعریف کنید فورا مى شنوید که مى گوید: «پیشکش، مال شماست». و هرچند که این کلمات، تعارفى توخالى بیش نیست باز گاه در مورد بعضى از اشیاء غیر مهم این بخشش عملى مى شود. در نتیجه به اروپائیان توصیه مى شود که از مدح و ثناى فراوان بپرهیزند و به همین ترتیب از اصل «هیچ چیز را تحسین مکن» پیروى کنند، چه در غیر این صورت خود و میزبانشان را دچار مخمصه مى کنند.

عمل نکردن به وعده

وى هیچ وقت خواهش دیگرى یا توقعى را که از او دارند به کلى رد نمى کند، چنین کارى با خلق و خویش مغایرت دارد؛ پس ترجیح مى دهد که قول بدهد و بعد به وعده عمل نکند؛ چنین کارى را همواره نمى توان به تقلب تعبیر کرد، بلکه باید دانست این نوعى ضعف است که در وجود او خانه کرده. خودش مى گوید نمى خواهد خواهنده اى را «محروم» کند، پس مى کوشد مطلب را به درازا بکشاند و متقاضى را خسته کند. اما باید دانست که متقاضى خود یک ایرانى است و با استدعاى مکرر و اصرار و ابرام مى تواند اینجا و آنجا کارش را از پیش ببرد. از طرف دیگر کم نیستند متقاضیانى که ماهها با امید پوچ به این در و آن درمى زنند و آخرین دینار کیسه خود را خرج مى کنند تا عاقبت احتیاج آنان را وادار به ترک محل مى کند. اروپائى که با این جنبه از خوى و خلق ایرانى آشنائى ندارد بخشم مى آید؛ اما بهتر آن است که ما با وضع موجود کنار بیائیم و به وعد و وعید هم دلخوش نباشیم.

خیالباف بودن

ایرانى میل خاصى به خیالبافى و چیزهاى پنهانى و اسرارآمیز دارد؛ هر انجمن پنهانى توجه او را به خود جلب مى کند، براى هر فرقه جدید دینى فورا طرفداران بسیارى پیدا مى شود؛ به همین ترتیب هم هست که مثلا فراماسونرى مورد علاقه خاص او قرار مى گیرد. فراماسونرى را در فارسى «فراموشخانه» مى گویند. برحسب تصادف کلمه فرانسوى Framacon با کلمه فارسى «فراموش» شباهت دارد. بدین جهت شایع شده بود که هرکس وارد لژ شود زندگى قبلى خود را به دست فراموشى مى سپارد. پس از بازگشت خیلى از ایرانیان از انگلستان در دوره محمد شاه و در دوره جدید با هیأت نمایندگى فرخ خان، فراماسونرى در ایران تقریبا انتشار یافت و حتى تا نزدیک ترین اطرافیان شاه رسوخ کرد تا به جائى که بسیارى از ملانماها و سادات نیز پایشان به این جمع کشیده شد. جلسات مخفى تشکیل مى شد و لابد صحنه هاى جالب توجهى از فداکارى و گذشت در آن اجتماعات وجود داشته که آدمى را به یاد طرفداران سن سیمون در دوره انفانتن مى انداخته است. سرانجام شاه عنان شکیب از دست داد و با تمام قوا به مقابله برخاست و رؤساى فراموشخانه را تهدید به مرگ کرد؛ بسیارى هم در زندانها و تبعید کفاره وفادارى و حمیت خود را دادند. در ایران از هر جمعیت پنهانى واهمه دارند و مى ترسند که مبادا آنان پس از چندى به اقداماتى علیه حکومت و کارهاى خلاف آن دست بزنند و درنتیجه بنیان قدرت موجود را بلرزه بیفکنند.

شیوه سلام و علیک کردن

سلام کردن بین همه مسلمانان به یک نهج است. کسى که وارد مى شود مى گوید؛ «سلام علیکم» که در جواب آن مى گویند «و علیکم السلام و رحمت‌الله». به هنگام خداحافظى صاحبخانه مى گوید: «خوش آمدى، صفا آوردى، مشرف، مزین». و کسى که مى خواهد از خانه خارج شود مى گوید: «لطف عالى کم نشود» یا «سایه شما کم نشود». معمولا این عبارات سلام و علیک را براى غیر مسلمانان بکار نمى برند، زیرا فکر مى کنند که آثارى از مسلمانى در این عبارات نهفته است؛ پس در نتیجه با آنها با مشتى از کلمات و عبارات تعارف آمیز و پرسشهائى که متوجه حال مزاجى طرف صحبت است روبرو مى شوند. زیردستان رؤساى خود را با حرکت دست از زانو به طرف قوزک پا به علامت عبودیت و فرمانبردارى سلام مى گویند. در بسیارى از مناطق به جاى سلام کردن به هم مى گویند: اوغور باشد.

حرص و ولع برای استفاده از القاب

حرص و ولع براى به کار بردن تعارفات و القاب در خطاب حد و حصرى ندارد. به یکدیگر شریف، سرکار و جناب مى گویند. حتى دو مستخدم که در خانه اعیان به کار مشغولند وقتى بهم مى رسند از به کار بردن لفظ سرکار در حق یکدیگر دریغ نمى ورزند. به هنگام خطاب کمتر ممکن است به اسم تنها اکتفا کنند، بلکه کلمه میرزا را جلو اسم مى گذارند یا عنوان خان یا بگ را به دنبال نام مى آورند. در مورد زنان خانم یا حد اقل کلمه ترکى باجى بکار برده مى شود. کسى که به زیارت خانه خدا رفته باشد داراى عنوان حاجى است؛ کسانى که به زیارت کربلا و مشهد رفته اند به اسم خود نام کربلائى و مشهدى را مى افزایند.

شیوه‌ی فحاشی میان ایرانیان

لعن و نفرینها و فحشهاى ایرانیان نیز از ممیزات آنهاست. معمولا هدف فحش شخص نیست بلکه خانواده او بخصوص پدر، زن یا قبور گذشتگان وى است، زیرا برحسب مفهومى که زندگى خانوادگى دارد فحش به خانواده بسى ناگوارتر از دشنام به فرد مخاطب است. رایج ترین آنها عبارت از «پدرسوخته» و «.... » (3) است که کلمه اخیر را ترکى زبانها به «کپى اوغلو» ترجمه مى کنند. اغلب فحشهائى که براى زنان به کار مى رود چندان رکیک است که به ترجمه آنها مجاز نیستم و این کلمات قبیح را اغلب از دهان کودکان هم که آنها را به تقلید بزرگترها بکار مى برند مى توان شنید.

تأکید کردن بر اظهارات

ایرانى بسیار مایل است که اظهارات خود را به صورت مؤکد ذکر کند و البته این کار به هیچ وجه ضامن صحت گفتار نیست. مثلا اغلب به سر على، به سر محمد، به سر شاه و غیره قسم مى خورد و به تکرار مى گوید و الله، بالله تالله. بسیارى از سوگندها به حساب طرف مذاکره به کار برده مى شود مثل به سر شما که اغلب استعمال دارد. به هنگام تصدیق سر خود را به طریقى خاص تکان مى دهد. در مورد انکار سر خود را به بالا و عقب مى برد و در عین حال لبها را جمع مى کند. خشم خود را معمولا با به کار بردن عبارت لا اله الا الله و تمجید و اعجاب خود را با بارک الله، آفرین، هزار آفرین، ما شاء الله بیان مى دارد.


مشخصات کامل کتاب:

سفرنامه پولاک : ایران و ایرانیان - مشخصات کتاب

سرشناسه: پولاک، یاکوب ادوارد، ۱۸۱۸-۱۸۹۱م.

Polak, Jakob Eduard

عنوان و نام پدیدآور: سفرنامه پولاک "ایران و ایرانیان"

نوشته یاکوب ادوارد پولاک؛ ترجمه کیکاووس جهانداری.

مشخصات نشر: تهران: خوارزمی، ۱۳۶۸.

مشخصات ظاهری: ۵۳۶ ص.

شابک: ۳۵۰۰ریال ؛ با جلد زرکوب ۱۷۵۰ ریال (جاپ اول)

وضعیت فهرست نویسی: برون سپاری.

یادداشت: عنوان اصلی: Persien das land und seine bewohner....

یادداشت: چاپ اول: تیر ۱۳۶۱.

یادداشت: کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع: سفرنامه ها

موضوع: ایران -- سیر و سیاحت

موضوع: ایران -- تمدن

موضوع: ایران --آداب و رسوم و زندگی اجتماعی

شناسه افزوده: جهانداری، کیکاوس، ۱۳۰۲ -، مترجم

رده بندی کنگره: DSR۱۳۷۹/پ ۹س ۷ ۱۳۶۸

رده بندی دیویی: ۹۵۵/۰۰۴۲

شماره کتابشناسی ملی: م ۶۹-۹۴۹ 


(1)  منبع قسمت زندگینامه: این لینک.

(2)  بابت انتشار این اصطلاح شنیع از همه‌ی خوانندگان وبلاگ، عذرخواهی می‌کنم.

(3) به دلیل شناعت فوق‌العاده، مجبور به حذف فحش مربوطه شدم. بابت حذف این قسمت از همه‌ی خوانندگان وبلاگ عذرخواهی می‌کنم.

(4) البته خوانندگان عزیز توجه داشته باشن، همچنان که از متن مطلب هم واضح هست، نویسنده، این دو سه قسمت اخیر رو در مورد اون دسته از ایرانیا مطرح کرده که اونا رو « فضول » خطاب می‌کنه و خودِ پولاک هم معتقد نیس که همه‌ی اقشار ایرانیا دقیقاً همین اندازه دروغگو و دغلکار هستن.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۴
مرداد
۹۵

با توجه به اینکه برای ترم بعد، در دانشگاه لرستان، چند درس به من پیشنهاد شد که من طرح درسشون رو نداشتم و ترجیحم این بود که اون دروس رو نگم و سایر دروسی که طرح درسشون رو داشتم و حاضر به تدریسشون بودم برای تدریس به من پیشنهاد نشد، ( ما وَقَعَ لم یُقصَد و ما قُصِدَ لم یَقَع ) نتیجه این شد که عملاً در ترم بعد در دانشگاه لرستان تدریس نخواهم داشت، بدون اینکه خدای ناکرده قصد کنایه زدن و این حرفا در کار باشه، به این وسیله به همه‌ی دانشجویان محترم این دانشگاه، صمیمانه تبریک عرض میکنم و ضمناً از همشون هم عذرخواهی میکنم بابت اینکه این سه ترم از دست من و سخت‌گیری‌هام به ستوه اومدن.

برای همه‌تون در همه‌ی مراحل زندگیتون از درگاه خداوند متعال سلامتی و موفقیت و عاقبت به خیری مسئلت دارم. 

همین. زیاده عرضی نیست. 

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۳
مرداد
۹۵

با عرض پوزش از دانشجویان محترم دانشگاه لرستان بخاطر تأخیر در اعلام نمرات، به این وسیله اعلام میکنم که الساعه نمرات همه‌ی دروس رو وارد سایت کردم و نمرات از طریق سایت دانشگاه در دسترس هستن. 

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۲
مرداد
۹۵

واضح است که من عالِم به اَسرار غیب نیستم و واضح است که من از اتفاقات آینده خبر ندارم، منم به جهت احترامی که برای دانشجویان محترم، قائل هستم و به دغدغه ها و استرس هاشون احترام میذارم، به محض اطلاع جدیدی که از سوی دانشگاه بهم میرسه، همون چیزی که از سوی دانشگاه بهم اطلاع داده میشه منم خدمت دانشجویان از طریق وبلاگ اطلاع رسانی میکنم، بر همین اساس، با توجه به اینکه قبلاً از طرف دانشگاه بهم گفتن شنبه تا دوشنبه سایت باز میشه منم همون رو خدمت دانشجویان محترم، عرض کردم، امروز که رفتم برای ثبت نمرات، مواجه شدم با بسته بودن سایت، پیگیری کردم فرمودن فردا سایت باز میشه، منم الان همین رو اطلاع رسانی میکنم، همون طور هم که در ابتدای این نوشته عرض کردم از اونچه فردا پیش میاد اطلاع ندارم، ممکنه فردا هم سایت باز نشه، ولی اونچه که تا الان به من اطلاع دادن همینی است که خدمتتون عرض کردم. 

هر چند در اتفاقات پیش آمده، من کمترین تقصیر ممکن رو دارم اما از دانشجویان محترم، عذرخواهی میکنم. 

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۳۰
تیر
۹۵

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی