عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سیدنوراله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری)، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت و وکیل پایه یک دادگستری هستم.

تحصیلات ابتدایی تا متوسطه خود را در شهر خرم‌آباد گذراندم، در دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد مشغول به تحصیل شده و با معدل 19.35 و به‌عنوان نفر برگزیده‌ی ورودی فارغ‌التحصیل شدم. در آزمون کارشناسی ارشد با رتبه‌ی 21 در دانشگاه علامه طباطبایی تهران (دوره‌ی روزانه بدون سهمیه) پذیرفته شده و با معدل 19.08 و به عنوان نفر اول ورودی فارغ‌التحصیل شدم. در این مقطع نمره‌ی رساله اینجانب نمره‌ی 20 (تحت راهنمایی شادروان حضرت استاد آقای دکتر کوروش کاویانی و مشاورت حضرت استاد آقای دکتر حبیب الله رحیمی) بود.

پس از گذراندن خدمت مقدس سربازی و اخذ پروانه وکالت دادگستری، با رتبه‌ی 13 در آزمون دکتری (دوره‌ی روزانه بدون سهمیه) پذیرفته شده و در دانشگاه علامه طباطبایی تهران مشغول به تحصیل شدم. در این مقطع تحصیلی نیز تز دکترای خود را تحت راهنمایی حضرت استاد آقای دکتر حبیب الله رحیمی و مشاورت حضرت استاد آقای دکتر ایرج بابایی با نمره‌ی 19 دفاع نموده و فارغ‌التحصیل شدم. از این رساله تا کنون مقالات علمی پژوهشی متعددی (در زمان نگارش این متن چهار مقاله) استخراج و به جامعه‌ی علمی کشور عرضه شده است، مقالات متعدد دیگری نیز بر همین مبنا در دست تألیف است که در آینده ارائه خواهد شد.

از سال 1391 شروع به تدریس در دانشگاه کردم و از آن زمان تا کنون بصورت پیوسته در دانشگاه‌های متعددی نظیر دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه آیت الله بروجردی، دانشگاه لرستان، دانشگاه ملایر، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد و بروجرد افتخار همکاری داشته‌ام. در نگارش و داوری رساله‌های کارشناسی ارشد متعددی هم به‌عنوان مشاور و داور همکاری داشته‌ام.

هم اکنون به عنوان عضو هیأت علمی گروه حقوق دانشگاه لرستان در کسوت معلمی، افتخار خدمت به جوانان این سرزمین را دارم.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!)

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
۰۲
آبان
۹۴


این مطلب نخستین بار در سه شنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۳ ساعت 12:26 با شماره‌ی پست 635 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.

ظهر عاشورای سال 1393 و اکنون 1394


+ خاکم ب دهان ....

++ اگر دیدن اینهمه آدم مصیبت‌زده و همدرد نبود ، تحمل این غم ناممکن بود ؛ تکه تککککه می‌شد دل انسان ....

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۲
آبان
۹۴
این مطلب نخستین بار در سه شنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۳ ساعت 12:25  با شماره‌ی پست 634 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.

 
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۱
آبان
۹۴

شب عاشورای 1437 هـ . ق

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۱
آبان
۹۴


این مطلب نخستین بار در چهارشنبه هفتم آبان ۱۳۹۳ ساعت 14:6  با شماره‌ی پست 624 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.

 

بعضیا میگن کار نداشته باشید مردم با چه سر و وضعی میان توی خیابون به اسم عزاداری، شما که صاحب مراسم نیستید، صاحب مراسم شخص دیگه‌ای است (امام حسین)، هیچ معلوم نیست که امام حسین راضی باشه کسی به عزاداراش تذکر بده، همچنین میگن همین مردم با همین سر و وضعاشون اسم امام رو تا الان زنده نگه داشتند مگه شما وکیل، وصی مردم هستید؟ شما رو با اونا توی یه قبر نمی خوابونن.

حرف ما اینه، مگه شما وکیل، وصی امام هستید؟ مگه میدونید که ایشون به همچین وضعیتی راضی است؟ خود امام در مطلبی که توی اول نوشته از ایشون نقل کردم می فرمایند فلسفه و هدف اصلی من از این قیام، که در واقع فلسفه و هدف اصلی ما هم از زنده نگه داشتن این قیام هم هست امر به معروف، نهی از منکر و اصلاح امت پیامبر است. اگه قراره امام به وضعیت مردم کاری نداشته باشه و هدفش فقط و فقط زنده نگه داشتن اسامی باشد، اصلا چرا باید این همه فداکاری کنه و جون خودش و نزدیک ترین نزدیکانش رو فدا کنه؟

امام حسین واسه‌ی این شهید شد که به احکام اسلام به طور علنی تجاوز می‌شد و ایشون به این کار ناراضی بود. اونوقت به نظر شما ایشون الان راضیه بعضی از عزادارانش یا تماشاچیانِ عزادارانش به طور علنی به احکام مُسلّم اسلامی، از جمله، رعایت حجاب شرعی، تجاوز کنن؟

لبو نوشت : یه خونواده در حالی که روی پله‌های یه اداره نشستن، با حرص و ولع در حال هم زدن آبمیوه بستنی‌هاشون و البته تماشای عزاداری هستن!!!! بعد دختر جوون اون خانواده با صدای بلند به اعضای دیگه‌ی خانواده اعلام میکنه : لبوی منو نخورین!!!!!! واسه منم بزارین!!!!!

سوز نوشت : درد نوشتِ فوق ، مربوط بود ب عزاداری‌های خیابونی ؛ برخی عزاداری‌های خونگی (روضه‌ها) هم شوربختانه وضعیت بهتری نداره ؛ بنا بر برخی مسموعات(=شنیده‌ها) !!!! ، بعضی از این مجالس ، تبدیل شدن ب فشِن‌شو (نمایش آخرین مُدهای لباس و طلا و جواهر و انواع مدل‌های مو و رنگ مو و متعلقات !!!! اینا) ، مکانی واسه پیدا کردن نیمه‌ی گمشده !!!! واسه افراد ذکور و مجرد خونواده !!!! محلی برای دوباره کَندن قبرهای قدیمی و نبش اموات داخل اون !!!! مکانی برای شکایت از اقوام سببی (زوجه از اقوام زوج و مادر شوهر از زوجه و اقوامش !!!!) ،وووو اون وَسَطا گاااااهی یه ذکر مصیبتی هم از امام علیه‌السلام میشه و اگه توفیق بشه اشکی هم ریخته می‌شه !! روضه‌های مردونه هم چنین آفاتی داره ، البته با موضوعاتی متفاوت و صد البته نه به این شوری‌ِ شور !!!!

شور نوشت : عزاداریِ پُر شور ، خوبه خیلی ، اصلا همین شور حسینی بوده ک تا حالا نام کربلا رو بلند آوازه کرده ؛ اما چ خوب بود ک بزرگواران روضه‌خوان علاوه بر ذکر مصیبت ، ب اهداف قیام حسینی هم می‌پرداختن ، و می‌گفتن ب مردم ک چطور ، فلسفه‌ی زندگی و قیام امام حسین رو در زندگی‌هاشون ساری و جاری کنن ؛ یکی از ظلم‌هایی ک خودِ ما بر امام حسین کردیم اینه ک ایشون رو و نحوه‌ی زندگیش رو و اهدافش رو محدود کردیم در صبح تا ظهر روز  دهم محرم سال 61 هجری  یا حداکثر در دهه‌ی محرم همون سال (راستی می‌دونستید عاشورا ب تاریخ شمسی در روز سه شنبه 20 مهر سال 59 شمسی اتفاق افتاده ؟{منبع}) ؛ امام حسین سالها قبل از اون هم زندگی کرده ولی خیییلی از ماها اطلاع اندکی داریم ازش ؛ کاش ایییییینهمه ک بعضی از ماها ب شور اهمیت میدیم ، شعور حسینی رو هم در زندگیمون جاری می‌کردیم.

حجاب نوشت : یکی از اعضای خونواده تعریف میکرد که داشته توی خیابون راه میرفته، دوتا دختر جلوش راه میرفتن که وضعیتشون بقدری توی آفساید بوده !!!!! ک باعث می‌شده هر رهگذری از جلوشون میومده به طور کامل سر تا پاشونو ورانداز کنه و انواع و اقسام متلک بوده که روانه‌شون میشده بعد یه پسری با سرعت زیاد خودشو بهشون رسونده و بهشون گفته : والا جای اون اسـ.ید پاشه اینجا خالیه الان!!!!!!

ضمن اینکه عمل شنیع و وقیح متلک اندازی به هیچ عنوان تایید نمیشه اما چرا باید یه دختر همچین بلایی به سر خودش بیاره و خودشو تا ایییییین حد سبک کنه که هر کس و ناکسی به خودش اجازه بده اونو دست بندازه و یه دختر باید به کجا برسه که نه تنها از متلک شنیدن ناراحت نشه بلکه به خودش افتخار هم بکنه حتا!!!!!!!    

خواهرم بت میگن حجابتو حفظ کن به خاطر حفظ شأن و شخصیت خودته ،

کسی باهات دشمنی نداره که!!!!

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۱
آبان
۹۴

این مطلب نخستین بار در پنجشنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۲ ساعت 16:57 با شماره‌ی پست 166 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود. اگر تمایل به دیدن کامنت‌ها و پاسخ‌هایی دارید که بازدیدکنندگان وبلاگ و من ، ذیل این مطلب در بلاگفا نوشته بودیم اینجا را ببینید.

ویژگی این شعر که همیشه مرا به سوی خود جلب کرده این است که در این شعر بر جنبه‌ی حماسی قیام امام حسین تأکید شده، امری که معمولاً در نواها و نوحه‌ها مغفول می‌مانَد؛ فخامت و استواری الفاظ و مفاهیم به کار رفته در این شعر، تحسین برانگیز است؛ تقدیم به او که خونِ خداست (ثارالله) و تقدیم به شما که عزادار خون خدا هستید؛ شعر از بصیر اصفهانی است: 

سرسلسله‌ی مردم آزاده حسین است

آنکس که دراین ره سر و جان داد حسین است

مردی که چو کوهی به بَرِ تیشه بیداد

دامن به کمر بر زد و اِستاد حسین است

***

درسی به بشر داد به دستور الهی

درسش عملی بود نه کتبی و شفاهی

آئین یزیدی که بَری بود ز انصاف

ننمود به تهدید وبه تطمیع گواهی

***

در معرکه دشمن چو به او خط امان داد

رد کرد و خروشان شد و در معرکه جان داد

ننهاد به زنجیر ستم گردن تسلیم

حنجر به دَم خنجر بیداد گران داد

***

مردانه در این معرکه بنهاد قدم را

بر ضد ستمکار بر افراشت علم را

با نیروی یزدانی و با دست خدایی

بشکست به هم قدرت ارکان ستم را

***

اعلامیه از قتلگه کرب و بلا داد

با زینب و سجاد سوی شام فرستاد

این جمله ز خون بود در آن نشریه مسطور

باید بشر از قید اسارت شود آزاد

***

او کرد به نوع بشر این قاعده تعلیم

کاندر ره آزادگی از جان نبود بیم

دیگر نهراسد ز ستمکار، ستمکِش

مظلوم به ظالم نکند کرنش و تعظیم

***

هر وحشی نا کَس نزند کوس تمدن

هر کافر نا حق نزند لاف تدین

اشرار نگیرند به احرار سَرِ راه

ناکَس نفروشد به کَسان ناز و تفرعن

***

شمشیر نباشد به کف زنگی بد مست

خائن نشود عالی و عالی نشود پست

باشد که نبالند و ننازند و نتازند

ارباب زر و سیم به اشخاص تهیدست

***

برچیده شود قاعده و رسم توحش

از مسند حق دور شود قاضی حق کُش

از بین رود منکر و معروف بیاید

جاهل رهد از جهل چو عالم بزیَد خوش

***

مردم همه با کافر و ظالم بستیزند

پویند ره حق و ز ناحق بگریزند

کوبند همی سنگ الم بر سر بدخواه

بر فرق تبهکار همی خاک بریزند

***

این حکم صریح است و بدیه است و محقق

چیره نشود حق کُش وکشته نشود حق

بیدادگری را اثری نیست به عالم

زنده است حسین بن علی آن حق مطلق

*****************************************

همیشه با خودم فکر می‌کنم وقتی این شعر برای بار اول به حضرت زهرا تقدیم شده، ایشان چه حالی داشته‌اند؛ بیت به بیت این شعر را با توجه به معنا بخوانید و ببینید که چه به روزگار شما می‌آورد؛ وای بر ما و وای بر حال حضرت زهرا به هنگام وقوع این صحنه‌ها......

این کشته‌ی فتاده  به هامون حسین  توست      

  وین صید دست و پا زده در خون  حسین  توست  

این  نخل تر  کز آتش   جان   سوز  تشنگی         دود  از زمین  رسانده  به  گردون حسین توست

این   خشک  لب   فتاده‌‏ى  دور    از لب  فرات       کز  خون او   زمین شده جیحون  حسین توست

این شاه   کم سپاه  که   با خیل   اشک و آه       خرگاه  زین   جهان  زده  بیرون   حسین  توست

این   قالب  طپان    که چنین   مانده بر زمین       شاه شهید   ناشده    مدفون     حسین توست

 چون      روی  در  بقیع    به  زهرا خطاب کرد       وحش   زمین  و  مرغ    هوا    را   کباب    کرد

 کای مونس    شکسته    دلان  حال ما ببین       ما    را   غریب   و  بی ‌کس و  بی     ‌آشنا  ببین

 اولاد   خویش   را   که شفیعان      محشرند       در    ورطه‌ی        عقوبت         اهل    جفا ببین

 در خلد   بر حجاب   دو    کون   آستین فشان       واندر  جهان      مصیبت     ما     بر   ملا   ببین

 تن های   کشتگان  همه  در  خاک  و  خون نگر     سرهای    سروران   همه   بر    نیزه‌ها     ببین

 آن  سر  که  بود  بر  سر  دوش  نبی   مدام          یک  نیزه‌اش    ز  دوش   مخالف    جدا     ببین

 آن   تن   که   بود   پرورشش     در    کنار   تو       غلطان   به     خاک    معرکه‌ی    کربلا     ببین

 یا     بضعةالرسول    ز      ابن زیاد       داد          کو   خاک   اهل    بیت   رسالت   به  باد   داد

 خاموش   محتشم   که   دل  سنگ آب    شد        بنیاد   صبر   و   خانه‌ی   طاقت      خراب  شد

 خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست         دریا      هزار     مرتبه     گلگون   حباب   شد

  تا  چرخ     سفله  بود   خطایی    چنین   نکرد       بر  هیچ    آفریده     جفایی     چنین        نکرد

  ای    زاده   زیاد      نکرده است       هیچ    گه      نمرود     این    عمل    که    تو  شداد  کرده‌ای

  کام   یزید   داده‌ای    از     کشتن        حسین      بنگر   که   را    به    قتل  که   دلشاد  کرده‌ای

***************************

بازدیدکننده‌ی محترم به نام "تا آسمان" به همین مناسبت، مطلب ذیل را به وبلاگ، هدیه کرده‌اند:

اَلسَّلامُ عَلی مَنْ بَکَتْهُ مَلائِکَةُ السَّماءِ،
یاحسین(ع)
دلم از داغ تو ماتم گرفته/دو چشمم را غبار غم گرفته
نه من تنها ز داغت بیقرارم/تمام دیده ها را،نم گرفته
×××××××
کاش بعد از تو دگر آبی نمی‌نوشید کَس 
تشنه مردن، خود، مرامی در جهان می‌بود و بس
از لب خشکیده‌ات گشته خجل رود فرات
چیست جرمت، سیّد مظلوم، کِشتیِّ نجات

 
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۱
آبان
۹۴

  • وَ الَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ
  • و کسانی که چون دچار گناه (کبیره‌ای) شدند, یا (با انجام گناه صغیره‌ای) بر خویشتن ستم کردند, به یاد خدا می‌افتند (و وعده و وعید و عقاب و ثواب و جلالت و عظمت او را پیش چشم می‌دارند و پشیمان می‌گردند) و آمرزش گناهانشان را خواستار می‌شوند - و بجز خدا کیست که گناهان را بیامرزد؟ - و با علم و آگاهی بر (زشتی کار و نهی و وعید خدا از آن) چیزی که انجام داده‌اند پافشاری نمی‌کنند (و به تکرار گناه دست نمی‌یازند) .  
  • [[«فَاحِشَةً»: گناه کبیره, مانند زنا و قتل .  «وَهُمْ یَعْلَمُونَ»: آنان قبح کارشان را می‌دانند .  آنان می‌دانند که خداوند توبه توبه‌کاران را می‌پذیرد و بندگان خود را می‌بخشد . ]]
  • سوره‌ی آل عمران : 135.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 67 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۱
آبان
۹۴

این مطلب نخستین بار در دوشنبه دوازدهم آبان ۱۳۹۳ ساعت 12:41 ساعت 9:20 با شماره‌ی پست 630 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود. 




متن زیر ، مکالمه‌ی غلام امام با وی (علیه‌السلام) در روز عاشوراست ؛ ما هم امروز و فردا (تاسوعا و عاشورا) عین همین جملات را خطاب ب امام (علیه‌‌السلام) عرض می‌کنیم :

بخدا قسم من خود می‌دانم که بدبو و پست فطرت و سیاه چهره‏‌ام! اجازه دهید تا بوى بهشت و نسیم دل انگیز آن بر من وزیدن کند تا هم پیکرم عطرآگین گردد و هم چهره‌ی تیره‏‌ام به سفیدى گراید. به خدا دست از شما خاندان بر ندارم تا این خون سیاه من با خون‌هاى شما آمیخته گردد سپس جنگ کرد تا شهید شد. رضوان اللَّه علیه.‏(لهوف ؛ سید بن طاووس ؛ ص 108)

امام حسین علیه السلام به بالین او آمد و فرمود: بار خدایا ! صورت وى را سفید و بوى او را نیکو گردان و او را با ابرار محشور بفرما و بین او و محمّد و آل محمّد صلّى اللَّهعلیهم اجمعین شناسائى و آشنایی برقرار بفرما !امام محمّد باقر علیه السلام از حضرت امام زین العابدین علیه السلام روایت می‌کند که فرمود : هنگامى که گروهى در میدان جنگ آمدند تا اجساد شهیدانِ آل محمّد را دفن نمایند جسد این غلام را بعد از ده روز در حالى یافتند که بوى مُشک از آن می‌وزید.(بحار الأنوار ؛ ج 45 ؛ ص 23)


 
خدایا توفیق سلامِ روزانه بر حسین را از ما سلب نفرما و ما را تا دَم مرگ بر عهد و پیمانی ک اینجا با هم بستیم استوار بدار.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۱
آبان
۹۴

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۱
آبان
۹۴

  • إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ مُنْزَلِینَ
  • بدان گاه که تو به مؤمنان می‌گفتی: آیا شما را بسنده نیست که پروردگارتان با سه هزار از فرشتگانِ فرستاده (از سوی خویش برای آرامش خاطرتان) یاریتان کرد؟
  • [[«مُنزَلِینَ»: روانه‌شدگان .  صفت (ثَلاثَةِ آلافٍ) یا حال (الْمَلآئِکَةِ) است . ]]
  • سوره‌ی آل عمران : 124.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 66 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۱
آبان
۹۴

این مطلب نخستین بار در پنجشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۳ ساعت 20:41 با شماره‌ی پست 676 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود. 

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۳۰
مهر
۹۴

این مطلب نخستین بار در چهارشنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۲ ساعت 9:20 با شماره‌ی پست 165 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود. 

این چند مدت، روزم بدون شنیدن این نوحه شب نشده است؛ (دانلود کنید؛ حجم: 8 مگابایت)بخصوص آن قسمت که رجز حضرت عباس در روز عاشورا به صورت نوحه‌ای پر شور و حال خوانده می‌شود؛ چه متن زیبایی دارد؛ به واقع مانیفست یا قانون اساسی تشیع در همین اشعار به زیباترین شکل ممکن بیان شده است؛ چه خوب است که ما چنین الگوهایی داریم....چه خوب است که اگر به اصول وفادار می‌مانیم و مورد تمسخر واقع می‌شویم می‌توانیم عباس را نشان دهیم و بگوییم ما که کاری نکرده‌ایم؛ کار را او کرد که آب را برداشت اما ننوشید.....چه خوب است که می‌توانیم چشم در چشم دنیا دوستان بدوزبم، عباس را نشان دهیم، و بگوییم همه چیز در آسایشِ زندگی مادی و پول درآوردن خلاصه نمی‌شود وگرنه چرا عباس امان‌نامه‌ی عمر سعد را نپذیرفت و تا تکه‌تکه شدن بدنش پیش رفت؟.....ما مفتخریم که اینان الگوی ما هستند...از خدا می‌خواهم به هنگام آن آزمایش بزرگ، ما را سربلند بیرون آوَرَد.

و اما متن رجز حضرت عباس به همراه ترجمه که در فایلِ صوتیِ قرار داده‌شده به زیباترین شکل ممکن خوانده شده است:

«السلام علی العباس بن امیرالمؤمنین، المواسی اخاه بنفسه؛ سلام بر عباس فرزند امیرالمؤمنین که با جانش برادرش را کمک کرد.»

مادر عباس بن علی بن ابیطالب، ام البنین، دختر حزام بن خالد بن ربیعة بن عامر بن کلاب بن ربیعۀ بن عامر بن صعصة است.کنیه حضرت عباس(ع) ابوالفضل است. ایشان بزرگ‌ترین پسر حضرت ام البنین است.

آن جناب، روز عاشورا جوانی 34 ساله، بلندقد، رشید، چهارشانه و بسیار زیبا بود. وی به دلیل همین زیبایی بسیار، ملقب به قمر بنی هاشم بوده است.

امام حسین(ع) در صبح روز عاشورا، وقتی سپاهش را آرایش نظامی داد، پرچم لشکر را به دستِ قوی‌ترین و رشیدترین سربازش، یعنی حضرت اباالفضل(ع) داد و او را جلوی سپاه جای داد. به همین دلیل، وی ملقب به علمدار شد. او بعد از ظهر عاشورا به امر سید الشهداء(ع) با مشک آب وارد میدان جنگ شد و خود را به شریعه فرات رساند و با مشک پر از آب به سوی خیمه حرکت کرد تا برای زنان و کودکان آبی آورده باشد. به همین دلیل، سقا لقب گرفت.

امام حسین(ع) در کربلا در یکی از مأموریتها، حضرت عباس(ع) را با 30 سواره نظام و 20 پیاده نظام، با 20 مشک آب به شط فرات فرستاد. نافع بن هلال در این مأموریت، پرچمدار بود و جلوی سپاه حرکت می‌کرد. هنگامی‌که به فرات رسیدند، عمرو بن حجاج، فرمانده سپاه عمر بن سعد برای نگهبانی از فرات، جلو آمد و گفت: «کیستید؟ و چه می‌خواهید؟!»

نافع بن هلال، خود را معرفی کرد و گفت: «می‌خواهیم از آبی بیاشامیم که ما را منع کردید.»

عمرو بن حجاج، او را شناخت و گفت: «بیاشامید، گوارای وجودتان باد!»

نافع بن هلال گفت: «تا زمانی که مولایم حسین(ع) و اصحابش تشنه هستند، یک قطره نمی‌آشامم.» عمرو بن حجاج گفت: «ما را در اینجا گذاشتند تا نگذاریم شما به آب برسید.» و بعد به نیروهای تحت فرمانش، دستور حمله داد، و سربازانش به این گروه هجوم بردند.

نافع بن هلال به مشک‌داران گفت: «آب بردارید»، و آنها مشغول پر کردن مشکها شدند.

حضرت عباس(ع) با سواره نظامش، با لشکر عمرو بن حجاج وارد جنگ شد. وی آن‌قدر با آنها جنگید تا اینکه مشکهای آب، سالم به خیمه‌ها رسید.

یکی از وظایف حضرت ابالفضل(ع) در روز عاشورا مانند همه شجاعان زمین کربلا، نجات افرادی بود که لشکر ابن سعد آنها را محاصره می‌کرد؛ برای نمونه، عمرو بن خالد ازدی اسدی صیداوی با غلامش به نام سعد، و جابر بن حارث سلمانی، و مجمع بن عبدالله عامری مشغول عقب‌زدن لشکر ابن سعد بودند که در محاصره لشکر ابن سعد افتادند. حضرت عباس(ع) حمله کرد و آنها را از محاصره بیرون آورد، و آنها مجروح و خسته به میان اصحاب امام حسین(ع) بازگشتند.

حضرت ابالفضل(ع) در روز عاشورا چندین بار به میدان جنگ رفت و بازگشت؛ از جمله اینکه پس از شهادت برادرانش (فرزندان امیرمؤمنان(ع)) به میدان جنگ رفت و این رجز را می‌خواند و می‌جنگید:

1. أَقْسَمْتُ بِاللهِ الْأَعَزِّ الْاَعْظَمِ

وَ بِالْحُجُورِ صَادِقاً وَ زَمْزَمٍ

2. وَ ذُو الْحَطیمِ وَ الْفَنَا الْمُحَرَّمِ

لَیُخْضَبَنَّ الْیَوْمَ جِسْمِی بِالدَّمِ

3. اَمَامَ ذِی الْفَضْلِ وَ ذِی التَّکَرُّمِ

ذَاکَ حُسَیْنٌ ذُو الْفَخَارِ الْأَقْدَمِ

ترجمه

1. قسم به خداوندی که عزیزترین و عظیم‌ترین است، قسم به حجر، صداقت و زمزم.

2. قسم به صاحب حطیم، قسم به فنا، قسم به محرم؛ امروز تنم با خون خضاب می‌شود.

3. پیشاپیش کسی که صاحب فضیلت و کرامت است و آن فرد، حسین(ع) صاحب افتخارات و مقدم بر همه است.

بعد از ظهر عاشورا، همه اصحاب امام حسین(ع) شهید شدند و عطش بر کودکان غالب شد. آن‌گاه آن حضرت به حضرت عباس(ع) فرمود: «مشک را بردارید و برای کودکان آبی بیاورید.» این در صورتی بود که چهار هزار نفر از شریعه فرات محافظت می‌کردند و حضرت ابالفضل(ع)، باید تنهای تنها به آب می‌رسید.

سقای کربلا، با مشکی بر شانه و عَلَمی در دست و شمشیری در دستِ دیگر وارد میدان جنگ شد و به سوی فرات حرکت کرد. لشکر عمر بن سعد، منظور وی را فهمیدند و به صورت جمعی و گسترده به ایشان حمله کردند. حضرت عباس(ع) در این هنگام، این رجز را می‌خواند و می‌جنگید:

1. اُقَاتِلُ الْیَوْمَ بِقَلْبٍ مَهْنَدٍ

اَذُبُّ عَنْ سِبْطِ النَّبِیِّ اَحْمَدٍ

2. اَضْرِبُکُمْ بِالصَّارِمِ الْمُهَنَّدِ

حَتَّی تَحِیدُوا عَنْ قِتَالِ سَیِّدی

3. إنّی اَنَا الْعَبَّاسُ ذُو التَّوَدُّدِ

نَجْلُ عَلَیٍّ الطَّاهِرِ الْمُؤَیَّدِ

ترجمه

1. امروز با اطمینان کامل، جنگ سنگینی با شما می‌کنم، و در دفاع از فرزند پیامبر(ص) جانفشانی می‌کنم.

2. آن‌قدر با شمشیر هندی بر شما می‌زنم تا دست از جنگِ با مولا و سرورم بردارید.

3. من عباس، صاحب عشق و محبت اهل البیت هستم، فرزند امام علیِ طاهر و پاکیزه(ع) و تأیید شدة خداوندم.

قندوزی حنفی نوشته است: آن حضرت، زمانی این رجز را می‌خواند که تیرهای فراوانی به بدنش اصابت کرده بود.

حضرت عباس(ع) با نگهبانهای شریعه فرات جنگید و 80 نفر از آنها را کشت. وی زخمهای زیادی برداشت و تیرهای زیادی بر بدنش اصابت کرد و خون از بدنش می‌چکید. او با این وضعیت وارد شریعه فرات شد، مشک را پر از آب کرد، کفی از آب برداشت و به لبان خشکیده‌اش نزدیک کرد؛ ولی چون به یاد تشنگی امام حسین(ع) و اطفالش افتاد، آب را بر روی آب ریخت و از شط فرات بیرون آمد. سپس به سوی خیمه‌ها حرکت کرد تا آب را به خیمه برساند؛ ولی دشمن، مسیر را بسته بود. در آن هنگام، حضرت ابالفضل(ع) این رجز را می‌خواند و می‌جنگید و به پیش می‌رفت:

1. یَا نَفْسُ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنِ هُونِی

وَ بَعْدَهُ لاَ کُنْتَ أَنْ تَکُونِی

2. هَذَا الْحُسَیْنُ وَارِدُ الْمَنُونِ

وَ تَشْرَ بِینَ بَارِدَ الْمَعِینِ

3. هَیْهَاتَ مَا هَذَا فِعالُ دِینِی

وَ لاَ فِعَالُ صَادِقِ الْیَقِینِ

ترجمه

1. ای نفس! زندگی پس از امام حسین(ع) چه معنایی دارد؟! بعد از او زنده نباشی که زندگی را ببینی.

2. این امام حسین(ع) است که در مشکلات افتاده است؛ تو می‌خواهی آب خنک و گوارا را بیاشامی؟!

3. این کار در آداب و فرهنگ من هرگز وجود ندارد. این عمل از فرد صادق حقیقی به دور است.

لشکر ابن سعد اطرافش را گرفتند و تیر بارانش کردند؛ به گونه‌ای که تیرهای بسیاری بر بدنش بود. حضرت، این رجز را می‌خواند و می‌جنگید تا آب را به خیمه‌ها برساند:

1. لاَ أَرْهَبُ الْمَوْتَ إِذَا الْمَوْتُ رَقَا

حَتَّی اَواری فِی الْمَصَالِیتِ لَقَی

2. نَفْسِی لِنَفْسِ الْمُصْطَفَی الطُّهْرِ وَقَا

إِنِّی أَنَا الْعَبَّاسُ اُغْدُو بِالسَّقَا

3. وَ لَا اَخَافُ الشَّرَّ یَوْمَ الْمُلْتَقَی

ترجمه

1. زمانی که مرگ فرا گیر شده و از سر و کله آدم بالا می‌رود، من از مرگ فرار نمی‌کنم تا اینکه با مرگ روبرو شوم و آن را بپوشم.

2. جانم به فدای جانِ پیامبر پاک(ص) (یعنی امام حسین(ع)) باد که در خطر واقع شده است. من عباس هستم که پیمان سقائی بسته‌ام.

3. در روزی که نیکی و زشتی با هم ملاقات می‌کنند و درگیر می‌شوند، من از سختی و بدها نمی‌ترسم و با آن روبه‌رو می‌شوم.

ابو مخنفمی‌نویسد: «وقتی حضرت عباس(ع) از شریعه فرات بیرون آمده لشکر ابن سعد، راه را بر او بستند، وی بر لشکر ابن سعد حمله کرد و آنها از ترس فرار می‌کردند و آن بزرگوار در این زمان، این رجز را می‌خوانده است.

آن حضرت می‌جنگید و راهش را به سوی خیمه‌ها باز می‌کرد. دشمن از هر سوی برایش تیر می‌انداخت، بر بدنش تیرهای فراوانی بود؛ ولی همچنان می‌جنگید، تا اینکه زید بن ورقا با کمک حکیم بن طفیل و دیگران از کمین بیرون آمدند و ناگاه شمشیری بر دست راست وی زد که دست راستش قطع شد، حضرتش فوری شمشیر را با دست چپ گرفت، می‌جنگید و به سوی خیمه می‌رفت تا آب را به اطفال برساند؛ آن هنگام بود که این رجز را می‌خواند و می‌جنگید:

1. وَ اللهِ إِنْ قَطَعْتُمُوا یَمِینِی

إِنّی اُحَامِی أَبَداً عَنْ دیِنِی

2. وَ عَنْ اِمَامٍ صَادِقِ الْیَقِینِ

نَجْلِ النَّبِیِّ الطَّاهِرِ الْأَمِینِ

ترجمه

1. به خدا قسم! گرچه دست راستم را قطع کردید، من همیشه و در هر حال از دینم حمایت می‌کنم.

2. و از امام صادق و برحق، و پسر پیامبر طاهر و امین(ص) حمایت می‌کنم.

حضرت ابالفضل(ع) با دست چپ می‌جنگید و به پیش می‌رفت؛ در حالی که دست راستش را نداشت و خون زیادی از ایشان رفته بود. در این هنگام، حکیم بن طائی با همدستی عبدالله بن شیبانی و نوفل الازرق از کمین بیرون آمد و ضربه‌ای را بر دست چپش زد و آن را قطع کرد. با وجود این، علمدار کربلا(ع) به سوی دشمن حمله می‌کرد تا راه را به سوی خیمه‌ها باز کند و آب را به خیمه برساند. آن جناب در این زمان، این رجز را می‌خواند:

1. یَا نَفْسُ لَا تَخْشَی مِنَ الْکُفَّارِ

وَ اَبْشِرِی بِرَحْمَةِ الْجَبَّارِ

2. مَعَ النَّبِیِّ السَّیِّدِ الْمُخْتَارِ

قَدْ قَطَعُوا بِبَغْیِهِمْ یَسَارِی

3. فَأَصْلِهِمْ یَا رَبِّ حَرَّ النَّارِ

ترجمه

1. ای نفس! از کفار نترس، تو را به رحمت خداوند جبّار بشارت می‌دهم.

2. و در بهشت، به هم‌جواری با پیامبر(ص) که آقا و برگزیده است، بشارت می‌دهم. اینها با سرکشی و طغیان [در دین،] دست چپم را قطع کرده‌اند.

3. خداوندا! اینها را به آتش سوزان جهنم داخل کن.

این رجز و این استقامت در میدان جنگ، به این آیه شریفه اشاره دارد: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»؛ «آنهایی که گفتند: خداوند یکتا پروردگار ما است و [بر ایمان خود] پایدار ماندند، فرشتگان بر آنها نازل می‌شوند و مژده می‌دهند که دیگر هیچ ترس و اندوهی نداشته باشید، شما را به همان بهشتی بشارت می‌دهیم که خداوند وعده داده شده بودید.»

عمر بن سعد در این هنگام فریاد زد و گفت: «مشک را هدف قرار دهید، اگر آب به خیمه برسد و حسین، آب بیاشامد، یک نفر از شما زنده نخواهید ماند. آن‌گاه فردی مشک را با تیر زد و آبش بر زمین ریخت. سپس تیری دیگر بر سینه ابالفضل(ع) نشست که رمق را از حضرت گرفت. لشکر ابن سعد، آن حضرت را محاصره کردند و هر کسی ضربه‌ای می‌زد. در این بین یکی عمود آهنین بر سر آن جناب زد و ایشان از اسب افتاد و صدا زد: «یا ابا عبدالله علیک منی السلام.» امام حسین(ع) خود را به ایشان رساند، سرش را بر دامن گرفت، گریه کرد و فرمود: «الآن کمرم شکست و چاره و تدبیرم گسسته شد.»

منبع: این لینک

.........درود بر او باد..............

 
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۳۰
مهر
۹۴

در این جزوه سعی بر این بوده در حد اختصار و با ذکر منابع ، به طور تطبیقی مفاهیم ذیل تشریح و تبیین شده و تفاوت‌های احتمالی این مفاهیم نشان داده شود :

·       صحت ؛ بطلان ؛ عدم نفوذ ؛ قابلیت فسخ ؛ انفساخ ؛ عدم قابلیت استناد ؛ بطلان نسبی ؛ قابلیت ابطال.

·    تعلیق در انشای عقد با ذکر مثال باز نموده شده و در ادامه ، تعلیق در مُنشأ و تفاوت آن با مفاهیمی چون عقد منجز ، عقد مؤجل و عقد مشروط بیان شده است.

·    در قسمت نهایی نیز اصطلاح شرط فاسخ یا تعلیق در انفساخ عقد تبیین شده و تفاوت آن با مفاهیمی چون خیار شرط ، تعلیق در مُنشأ ، حق معلقِ فسخ ، حق فسخِ معلق ، توقیت در انحلال عقد و تعلیق در بطلان عقد نشان داده شده است.

دانلود کنید (حجم : تقریباً چهار و نیم مگابایت)

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۹
مهر
۹۴

  • یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِکُمْ لَا یَأْلُونَکُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَ مَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ ۚ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ ۖ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ
  • ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از غیر خود محرم اسرار برنگزینید, آنان از هرگونه شر و فسادی در حق شما کوتاهی نمی‌کنند .  آنان آرزوی رنج و زحمت شما را (در دل) دارند (و پیوسته در انتظار آنند .  نشانه‌های) دشمنانگی از دهان آنان آشکار است, و آنچه در دل دارند بزرگتر است (از بدسگالیهائی که ظاهر می‌سازند) .  ما نشانه‌هائی را (که بتوان با آنها دشمن را از دوست باز شناخت) برای شما بیان کردیم اگر اهل عقل و درایت هستید .  
  • [[«بِطَانَةً»: مَحرم اَسرار .  «مِن دُونِکُمْ»: از غیر خود .  «لا یَأْ لُونَکُمْ»: تقصیر و کوتاهی نمی‌کنند .  از ماده (أَلا, یَأْ لُو) .  «لا یَأْ لُونَکُمْ خَبَالاً»: برای تباهی کارتان کوتاهی نمی‌کنند و بلکه به تلاش می‌ایستند .  «لا یَأْ لُونَ»: قصور نمی‌کنند .  ترک نمی‌کنند .  «خَبَالاً»: فساد .  تباهی .  منصوب به نزع خافض یا تمییز است بنا به معنی اوّل (لا یَأْ لُونَ), و مفعولٌ‌به است بنا به معنی دوم آن .  «مَا عَنِتُّمْ»: رنج و مشقّت شما را .  (مَا) مصدریّه است و (عَنِتُّمْ) از ماده (عَنَت) به معنی مشقّت است .  «أَکْبَرُ»: بزرگتر و بیشتر . ]]
  • سوره‌ی آل عمران : 118.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 65 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۹
مهر
۹۴

یکی از آشناهای ما تعریف کرد ک دوستم ک توی همدان زندگی میکنه خدا یه دختر بهشون داده رفتن ثبت احوال اسمشو بذارن هانی مهر !!!!! بعد ثبت احوال نمیدونم بر اساس چ مستندی معتقد بوده ک این یه اسم یونانی هست !!! بعد راهنمائیشون کرده ک اگه میخا این اسمو بذارید باید برید از سفارت یونان اجازه بگیرید !!!!!! اونوخ اینام پا شدن رفتن سفارت یونان ک مجوز بگیرن !!!!! بعد سفارت یونان بهشون اجازه نداده !!! یکی از کارمندای ایرونی سفارت ظاهرن دراومده گفته اینا فقط ب کِسائی اجازه میدن ک پارتی داشته باشن !!! بعد پدر مادر ناامید شدن از اسم هانی مهر ، رفتن اسم بچه‌شونو گذاشتن آنیل !!!! 

از وختی این موضوعو شنیدم همش متحیر نقاط ابهامی هستم ک توی این موضوع هست :

اولاً واقعن روی چ حسابی ثبت احوال گفت برید سفارت اجازه بگیرید ؛ الان ینی هر کی توی یونان بخا اسم فارسی بذاره میره سفارت ایران اجازه میگیره ؟

ثانیاً مثلن اگه این پدر مادر ارجاع داده نمیشدن ب سفارت ، یونانیا از کجا میخواستن بفهمن ک یه کسی توی ایران هست اسمشو گذاشتن « هانی مهر » ؟

ثالثاً حالا واقعن اسم « هانی مهر » یونانیه ؟ این ک کلمه‌ی « مهر » توش هست ، ک مال ایران باستانه ، « هانی » هم ک عربی هست !!! بعد « هانی مهر » چطوریاس ک یه دفه میشه یونانی ؟

رابعاً ینی این پدر مادر واقعن ب خاطر اسم « هانی مهر » پا شدن رفتن سفارت یونان ؟

خامساً توی یونان هم پارتی بازی هست ؟

سادساً حالا اسم « هانی مهر » جور نشد ب هر دلیل ؛ آنیل دیگه چ صیغه‌ایه این وسط !!!!

نتیجه‌ی اخلاقی : خوفِ این دارم از این ب بعد بخا اسم بچه‌هامونو بذاریم « علی » یا « محمد » یا « فاطمه » ثبت احوال بگه باید برید از سفارت عربستان اجازه‌نامه‌ی کتبی بیارید !!!!!

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۸
مهر
۹۴

  • کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ۗ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ ۚ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ
  • شما (ای پیروان محمّد) بهترین امّتی هستید که به سود انسانها آفریده شده‌اید (مادام که) امر به معروف و نهی از منکر می‌نمائید و به خدا ایمان دارید .  و اگر اهل کتاب (مثل شما به چنین برنامه و آئین درخشانی) ایمان بیاورند, برای ایشان بهتر است (از باور و آئینی که برآنند .  ولی تنها عدّه‌ی کمی) از آنان با ایمانند و بیشتر ایشان فاسق (و خارج از حدود ایمان و وظائف آن) هستند .  
  • [[«کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ .  .  . »: شما بهترین ملّت هستید اگر امر به معروف و نهی از منکر داشته باشید و با جان و مال در این راه بکوشید . ]]
  • سوره‌ی آل عمران : 110.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 64 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۸
مهر
۹۴

این مطلب نخستین بار در چهارشنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۲ ساعت 8:24 با شماره‌ی پست 164 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود. اگر تمایل به دیدن کامنت‌ها و پاسخ‌هایی دارید که بازدیدکنندگان وبلاگ و من ، ذیل این مطلب در بلاگفا نوشته بودیم اینجا را ببینید.

بازدیدکننده‌ی محترم به نام "AD" شعر زیبای ذیل را به مناسبت ایام محرم به وبلاگ، هدیه کرده‌اند؛ تحول و انقلاب این شعر از مصرع ابتدایی (باز باران با ترانه – همان شعر آشنا و شوخ و شنگِ کودکی) به مصرع پایانی (آخ باران....آخ باران – که یادآور رنج‌های آن روز عظیم، بخصوص رنج‌های کودکانه‌ی کودکان حاضر در آن روز است) زیبا و تکان‌دهنده است.  چه جالب است که امروز در این گوشه‌ی دنیا که من هستم دارد باران می‌بارد؛ خدا چه می‌‌شد همین باران آن روز......

باز باران با ترانه

گریه هایم بی بهانه

میخورد بر سقف قلبم

یادم آرد کربلا را

دشت پر شور و بلا را

گردش یک ظهر غمگین

گرم و خونین

لرزش طفلان نالان

زیر تیغ و نیزه ها را

با صدای گریه های کودکانه

و اندر آن صحرای لرزان

میدود طفلی سه ساله

پر ز ناله، دل شکسته، پای خسته

باز باران قطره قطره میچکد بر چوب محمل

آخ باران... کی بباری بر تن عطشان یاران؟

تر کند از آن گلو را

آخ باران... آخ باران


دانشجوی محترم جناب آقای ابدالی نیز به همین مناسبت برای ما نوشته‌اند:

قسمتی از یکی از اشعار دکتر موسوی گرمارودی را که در رثای امام حسین (ع) است و خیلی زیباست به شما ومخاطبین محترم تقدیم میکنم: "درفکر ان گودالم که خون تورا مکیده است هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم درحضیض هم میتوان عزیز بود از گودال بپرس.." اری در حضیض هم میتوان عزیز بود...


یکی از بازدیدکنندگان وبلاگ که نخواسته‌اند نامشان برده شود این شعر را به وبلاگ هدیه کرده‌اند:

السلام علیک یا قمر بنی هاشم.

در مشک تشنه،جرعه ی آبی هنوز هست
اما به خیمه ها برسد با کدام دست؟

برخاست با تلاوت خون بانگ یا اخا
وقتی کنار درک تو کوه از کمر شکست

تیری زدند و ساقی مستان ز دست رفت
سنگی زدند و کوزه لب تشنگان شکست

شد شعله های العطش تشنگان بلند
باران تیر آمد و بر چشم هانشست

تا گوش دل  شنید صدای "الست" دوست
سر شد "بلی"ی تشنه لبان می الست

ناگاه بانگ ساقی اول بلند شد
پیمانه پر کنید، هلا عاشقان مست

باران مِیْ،  گرفت و سبوها که پُر شدند
در موج تشنگی چه صدف ها که دُرّ شدند.

برگرفته از کتاب ترکیب بند عاشورایی{باکاروان نیزه}علیرضا قزوه.

 
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۸
مهر
۹۴

  • یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَ لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
  • ای کسانی که ایمان آورده‌اید آن چنان که باید از خدا ترسید از خدا بترسید (و با انجام واجبات و دوری از منهیّات گوهر تقوا را به دامان گیرید) و شما (سعی کنید غافل نباشید تا چون مرگتان به ناگاه در رسد) نمیرید مگر آن که مسلمان باشید .
  •  [[«لا تَمُوتُنَّ إِلا وَ أَنتُم مُّسْلِمُونَ»: مراد این است که انسان باید پیوسته متمسّک به اسلام و مراقب اعمال خود باشد تا به ناگاه چون پیک اجل در رسید, با ایمان استوار دار فانی را وداع گوید . ]]
  • سوره‌ی آل عمران : 102.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 63 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۸
مهر
۹۴

  • لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ۚ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ
  • به نیکی (کاملی که جویای آنید و مورد پسند خدا است) دست نمی‌یابید, مگر آن که از آنچه دوست می‌دارید (در راه خدا) ببخشید .  و هر چه را ببخشید (کم یا زیاد, بی‌ارزش یا باارزش) خدا بر آن آگاه است .  
  • [[«لَن تَنَالُوا»: نائل نمی‌گردید .  دست نمی‌یابید .  «بِرَّ»: خوبی .  خیر کثیر .  «مَا تُنفِقُوا»: آنچه را که می‌بخشید . ]]
  • سوره‌ی آل عمران : 92.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 62 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۷
مهر
۹۴

امروز رفته بودم یکی از مراکز آموزشی‌ای ک افتخار داشتم سابقن اونجا تدریس کنم ، توی قسمت ساختمون اداری کار داشتم ، کارم ک انجام شد قاعدتن می‌تونستم برگردم خونه ، اما حسی منو میکشوند ب ساختمونی ک قبلن محل تدریسم بود ، وختی هم ک رسیده بودم ب اون مرکز آموزشی و از تاکسی پیاده شده بودم جنب و جوش بچه‌ها رو ک دیده بودم واسه ورود ب اون مرکز خاطرات زمان تدریسم رو در ذهنم پر رنگ کرده بود ب همین خاطر گفتم برم یه سر اونجا رو ببینم.

وارد ساختمون شدم ، از کل افرادی ک توی ساختمون بودن دو نفر منو شناختن فقط. یه نفرشون اومد جلو و سلام کرد ، یه نفرشون هم فقط نگا کرد و چیزی نگفت ، منم دزدیدم نگامو ازش. 

هنوز نوشته‌ای ک روی درب یکی از کلاسا نوشته بودم و جریانشو توی وبلاگ قبلیم تعریف کردم روی درب همون کلاس باقی بود !!!! با شور و ذوق وارد اون ساختمون شدم اما برخی از  چیزایی ک دیدم اینا بود ، هیکل‌های بدن‌سازی شده ! آستین‌های بالازده یا بسیار کوتاه ، آرایش‌های آنچنانی ، چادرهایی ک ب جای روی سر ، دور گردن یا حتا دور کمر بود ، کلاس‌های خالی و راهروهای مملو از جمعیت. فضای اون مرکز نشونی از یک مرکز علم آموزی نداشت ! در راه برگشت از کنار دو نفر رد شدم ، یکی ب دیگری می‌گفت : « آدم گیریه ... » ، بعد نسبت ب اون شخصی ک داشتن ازش حرف میزدن نسبتِ یه حیوونِ خاص رو داد !!!! ک من ب دلیل رعایت عفت کلام از بیانش خودداری میکنم ! لابد ب احتمال قریب ب یقین داشتن از استاد محترمی حرف میزدن ک در انجام وظیفه‌ش جددددی ، ساعی و کوشا بوده !!!! شاید البته !!! 

+  در برگشت اون احساس خوشایند اولیه از حضور در اون مکان و تداعی خاطرات گذشته ، جای خودشو داد ب یه احساس خوشایند دیگه .... احساس خوشایندی ب علت اینکه دیگه در اون مکان - حداقل فعلن - افتخار تدریس رو ندارم.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۷
مهر
۹۴

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۶
مهر
۹۴

ب خیال خودم باز هم مث همیشه طوری حرکت کرده بودم ک حداقل ربعِ ساعت قبل از شروع کلاس ، توی کلاس حاضر باشم ، ساعت 9:40 دانشگاه بودم ، بیس دقیقه مونده بود هنو ، دیدم مسؤول آموزش دانشگاه داره زنگ میزنه ، جواب دادم ، گفت امروز میاید دانشگا ؟ دانشجوا سراغتونو میگیرن ! گفتم چطو مگه ؟ گفت چِل دقیقه گذشته از تایم شروع کلاستون !!!!! گفتم چی ؟؟؟؟ مگه ده تا یک نبود کلاسم ؟ گفت نه ، 9 تا 12 بوده !!! تازه فهمیدم چ اشتباه مهلکی کردم !!!! حالا دو هفته قبلش هم هر هفته همون از ساعت 9 تا 12 رفته بودم سر کلاس ، اما نمیدونم چرا این هفته فک کرده بودم کلاس از 10 تا 12 هست !!! شاید ب این علت ک فُرمَت و قالبِ استاندارد کلاسِ اول صبح ، همیشه از 8 تا 10 بوده واسه همینم ذهن من ب طور خودکار لابد فک کرده بوده ک لابد کلاس بعد از ساعت ده شروع میشه !!!! 

بشنوید اما از واکنش بچه‌ها ، از همون اول ، قبل از اینکه وارد کلاس بشم یکی از بزرگواران ک همیشه دیرمیاد سر کلاس و در اولویت پرسش هم قرار میگیره همیشه !! از داغ دل بِم میگه ک واست تأخیر رد کردیم ! جواب ندادم !

وارد کلاس شدم و قضیه‌ی اشتباهِ پیش اومده رو گفتم و عذرخواهی کردم ، یکی از دانشجوای بزرگوار دیگه میفرماد استاد دیر اومدید ، میگم بله ، میگه قوانین واسه همه یکسانه ! میگم خب بله ، شما اگه دیر بیاید اون جلسه در اولویت پرسش هستید من ک خودم همیشه‌ی خدا در اولویت پرسش هستم و شما همیشه از من سؤال میپرسید ! میفرماد نه ، شما خیلی دیر اومدید ، دیگه ب این نمیگن تأخیر ، این دیگه میشه غیبت ! میگم همین طورم هست ، دانشگاه واسه من این رو لحاظ خواهد کرد. میفرماد نه ، دانشگا هر کاری کنه ب ما ربطی نداره ، شما سرِ کلاس ما دیر اومدید ، ادامه ندادم بحث رو. با خودم توی سکوتِ کلاس فک کردم خب حالا شما ب دلیل این پیش‌اومدی ک اتفاق افتاده الان بیا منو ببند ب صلیب و چار دست و پامو میخ کن ب چوب ، بعدم دو هزار تا شلاق ب من بزن !!!!

نتیجه‌ی اخلاقی : قوانین واسه استاد و دانشجو یکسانه اما دیگه .... هیچی ، بگذریم.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۶
مهر
۹۴

  • وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ
  • و کسی که غیر از (آئین و شریعت) اسلام, آئینی برگزیند, از او پذیرفته نمی‌شود, و او در آخرت از زمره‌ی زیانکاران خواهد بود .  [[«یَبْتَغِ»: بخواهد .  طلب کند .  «إِسْلام»: توحید و انقیاد .  آئین اسلام . ]]
  • سوره‌ی آل عمران : 85.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 61 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۵
مهر
۹۴

این پُست تا مدتی پست ثابت است ؛ در این مدت برای دیدن پست‌های جدیدتر ، پایین بروید.

نه من علاقه ب قایم باشک بازی در منزل دارم و نه اهالی منزل در امورات من تجسس و کنجکاوی میکنند اما به هر حال نامحتمل به نظر نمیرسد که به علت باز بودن پنجره‌ی مرورگر یا حتا در مواردی ، درخواستِ خود‍ِ اهالی منزل برای دسترسی به کامنت‌ها ، کامنت‌هایی که به صورت خصوصی ارسال شده‌اند یا کامنت‌هایی که هنوز تأیید نشده‌اند به وسیله‌ی اعضای خانواده‌ی من قرائت شوند. نیز پس از مرگ من ، امکان قرائت کامنت‌ها به وسیله‌ی بازماندگان من ، نامحتمل نیست.

به همین دلیل ، اگر قصد دارید کامنتی ارسال کنید و توقع دارید که غیر از من ، هیچکس ، تحت هیچ شرائطی به متن کامنت ، دسترسی نداشته باشد ، لطف کنید و کامنتِ مربوطه را ارسال نکنید ؛ چون ارائه‌ی چنین تضمینی از طرف من ، ناممکن و چه بسا غیر منطقی‌ست.

+ ممکن است بیان این مطلب از نظر برخی از بازدیدکنندگانِ محترم ، دیرهنگام باشد و آنان معتقد باشند که چه بسا اگر به این موضوع علم داشتند برخی از کامنت‌ها را ارسال نمی‌کردند ، از این دسته از بازدیدکنندگان عذرخواهی میکنم. در مقابل برخی از بازدیدکنندگانِ محترم دیگر هم ممکن است معتقد باشند که چون نه آنها به احتمال زیاد با اعضای خانواده‌ی من در طول عمرشان برخوردی خواهند داشت و نه اعضای خانواده‌ی من را می‌شناسند خواندن کامنت‌ها از جانب اشخاصی غیر از من ، قضیه‌ی زیاد مهمی نمی‌تواند باشد ؛ به هر حال اما من اخلاقاً خودم را موظف دیدم گرچه دیر ، اما این مطلب را بیان کنم.

++ این مطلب به قسمت راهنمای وبلاگ و نحوه‌ی بیان نظرات نیز افزوده شد.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۸ ب.ظ
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۴
مهر
۹۴

  • مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتَابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَادًا لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لَٰکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَ بِمَا کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ
  • هیچ کسی (از پیغمبران) را نسزد که خدا بدو کتاب و حکمت و نبوّت بخشد, آن گاه او به مردمان بگوید: به جای خدا, بندگان (و پرستش‌کنندگان) من باشید .  بلکه (به مردمان این چنین می‌گوید که:) با کتابی که آموخته‌اید و یاد داده‌اید و درسی که خوانده‌اید, مردمانی خدائی باشید (و جز او را بندگی نکنید و نپرستید) .  
  •  [[«مِن دُونِ اللهِ»: به جای خدا .  «رَبَّانِیِّینَ»: خداجویان و خداپرستان . ]]
  •  سوره‌ی آل عمران: 79.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 60 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۴
مهر
۹۴

این مطلب نخستین بار در جمعه هفدهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 14:27 با شماره‌ی پست 159 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود. اگر تمایل به دیدن کامنت‌ها و پاسخ‌هایی دارید که بازدیدکنندگان وبلاگ و من ، ذیل این مطلب در بلاگفا نوشته بودیم اینجا را ببینید.

(نفحه: بوی خوش؛ عطیه)

قال رسول‌الله: " إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا بِکَثْرَةِ الِاسْتِعْدَادِ."

عوالی( غوالی) اللئالی العزیزیة‌، ج 4، ص 118

گفت پیغمبر که نفحت‌های حق                      اندرین ایام می‌آرد سبق

گوش و هش دارید این اوقات را                     در ربایید این چنین نفحات را

نفحه آمد مر شما را دید و رفت                      هر که را می‌خواست جان بخشید و رفت

نفحهٔ دیگر رسید آگاه باش                           تا ازین هم وانمانی خواجه‌تاش

این مطلب را در روز دوم محرم نوشته‌ام.

می‌خواستم ادامه‌ی مطلبی را که بنا بود درباره‌ی "ماهواره" بنویسم (قسمت چهارم مطلب با عنوان "فأین تذهبون") در پایان این هفته بر روی وبلاگ قرار دهم اما دیدم غوغایی در دلم برپاست. از درون دارد مرا از هم می‌پاشانَد، و تازه امروز دوم محرم است..... و هشت روز دیگر تا آن اتفاق عظیم باقی مانده و من بی‌تابم. گویی انتظار یک رویداد شوم را می‌کشم...دلهره، انتظاری توأم با بی‌قراری، نه فقط دل‌نگرانی برای اتفاقی که ممکن است برای خودم بیفتد، گویی عالَم دارد زیر و رو می‌شود. هر سال این قدر زود این احساس به من دست نمی‌داد، اما امسال....گویی چیزی در درونم عوض شده، نمی‌دانم چه...اما امسال با هر سال متفاوت است. بگذارید حدسی بزنم؛ شاید علتش آن دو فایل صوتی باشد که این چند روز حسابی مرا به هم ریخته...همان دو فایل صوتی که آنها را در این مطلب قرار داده‌ام. این چند روزه بجز این دو فایل صوتی در MP3 Player خودم هیچ‌چیزی گوش نداده‌ام، و هر بار که آنها را گوش می‌دهم منقلب می‌شوم؛ تا چند ساعت...در خیابان....در ماشین به زحمت می‌توانم جلوی اشک‌هایم را بگیرم، مصرع به مصرع اشعاری که در این دو فایل خوانده می‌شود مثل پتک بر سرم فرود می‌آید:

مسیرت مشخص، امیرت مشخص،

 مکن دل دل ای دل

بزن دل به دریا
 که دنیا به خسران عقبی نیارزد
به دوری ز اولاد زهرا نیارزد
و این زندگانی فانی، جوانی، خوشیهای امروز و اینجا
به افسوس بسیار فردا نیارزد...

***********************

امید غریبان تنها کجایی؟
چراغ سر قبر زهرا کجایی؟

تجلی طه ، گل اشک مولا ، دل‌آشفته ی داغ آن کوچه‌ی خم

گرفتار گودال خونین ، دل افگار غم های زینب ، سیه پوش قاسم

عزادار اکبر گل باغ لیلا ، پریشان دست علم گیر سقا

نفس های سجاد ، نواهای باقر ، دعاهای صادق

کس بی کسی های شب های کاظم

حبیب رضا و انیس غریب جواد الائمه

تمنای هادی ، عزیز دل عسکری ، 

 پس نگارا بفرما کجایی

و  وقتی به آنجا می‌رسد که با صدایی خسته و درمانده از حضرت می‌خواهد که :

بیا تا جوانم  بده رخ نشانم
که این زندگانی وفایی ندارد

می‌توان این اشعار و این نواها را شنید و از خود بی‌خود نشد؟ نمی‌دانم روز عاشورا چه حالی خواهم داشت؟ خدایا حتی نوشتنش هم برایم سخت است.....حال من در روز عاشورا.....شاید، شاید علت حال و احوال من در این روزها همین دو فایل باشد؛ البته از چند روز قبل از شنیدن این دو فایل هم حالم منقلب بود؛ نوشته‌های اخیرم در وبلاگ، گواه این مدعاست؛ به قول یکی از دانشجویانم که در کلاس می‌فرمود: "هیچ‌وقت شما را از این منظر ندیده بودیم."

از خداد می‌خواهم این حال....این غم شیرین ...این انقلاب را هیچ‌وقت از من نگیرد؛ مدت‌ها بود چنین حسی را تجربه نکرده بودم....راستش مدت‌ها بود خودم هم خودم را از این منظر ندیده بودم.

 
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۴
مهر
۹۴

این مطلب نخستین بار در جمعه دهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 0:52 با شماره‌ی پست 156 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود. اگر تمایل به دیدن کامنت‌ها و پاسخ‌هایی دارید که بازدیدکنندگان وبلاگ و من ، ذیل این مطلب در بلاگفا نوشته بودیم اینجا را ببینید.

برای او که نمی‌توانم به رویش نگاه کنم؛ حتی اگر موفق به زیارت رویَش شوم؛ برای او که در مقابلش جز شرمندگی هیچ ندارم؛ برای او که دوستش دارم هر چند به شمشیرش کشته شوم؛ برای او که جز عشقش و جز جانی ناقابل هیچ چیز برای تقدیم به او ندارم.

فایل صوتی تقدیم به او و تقدیم به شما : دانلود کنید. (حجم فایل 950 کیلوبایت)

قسمت دوم همین فایل که به همان زیبایی و با همان سبک، اجرا شده است: دانلود کنید. (حجم فایل 4 مگابایت)

قسمت اول این فایل را یکی از بازدیدکنندگان وبلاگ، برایم فرستاده؛ وه که چه هدیه‌ای! همیشه سپاس‌گزار ایشان خواهم بود.

شنیدن این دو فایل و اشک نریختن با آن، کار بسیار سختی است؛ چیزی شبیه شکنجه! فقط می‌تونم بگم دیوونه کننده‌س.

برای دیدن متن شعری که در این دو فایل صوتی خوانده شده است به ادامه‌ی مطلب بروید.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۴
مهر
۹۴

این مطلب نخستین بار در پنجشنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 14:47 با شماره‌ی پست 160 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود. اگر تمایل به دیدن کامنت‌ها و پاسخ‌هایی دارید که بازدیدکنندگان وبلاگ و من ، ذیل این مطلب در بلاگفا نوشته بودیم اینجا را ببینید.

بازدیدکننده‌ی محترمی که اسم خودشان را، " یکتا " را ذکر کرده‌اند مطلب ذیل را به مناسبت آغاز ماه محرم به وبلاگ، هدیه کرده‌اند:

بازهم محرم

ماه خون...

به نشانه عزا،

همه یک دست سیاه پوش

ودر شهر من همه غرق در گِل

و سالهاست من در این اندیشه که

چرا برای حسین دِل را گِل نگیریم

نه تن را...

ایام پر از حزن ناله های زینب تسلیت باد

********************************************

بازدیدکننده‌ی محترم با نام "حالا" هم به همین مناسبت این شعر زیبا را از جناب شهریار به وبلاگ، اهدا کرده‌اند:

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین(ع)

روی دل با کاروان کربلا داردحسین(ع)

ازحریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست

مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین

میبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم

بیش از این ها حرمت کوی منا داردحسین

بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب

کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین

بردن اهل حرم دستور بود و سِرّ غیب

ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین

سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی

چون سَحَر روشن که سر از تن جدا دارد حسین

سَر به قاچ زین نهاده,راه پیمای عراق

مینمایدخود که عهدی با خدا دارد حسین

او وفای عهد را با سر کند سودا ولی

خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا

با کدامین سر کند مشکل دو تا دارد حسین

سیرت آل علی(ع)با سرنوشت کربلاست

هر زمان از ما, یکی صورت نما دارد حسین

آب خود با دشمنان تشنه قسمت میکند

عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

دشمنش هم آب میبندد به روی اهل بیت

داوری بین با چه قومی بیحیا دارد حسین

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای

گوش کن عالم پر ازشور و نوا دارد حسین

دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز

با دَم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا

جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین

اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار

کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین

 
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۳
مهر
۹۴

  •  وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لَا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَائِمًا ۗ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ
  • و در میان اهل کتاب کسانی هستند که اگر دارائی فراوانی به رسم امانت بدیشان بسپاری, آن را به تو بازپس می‌دهند .  و در میان آنان کسانی هستند که اگر دیناری به رسم امانت بدیشان بسپاری, آن را به تو بازپس نمی‌دهند, مگر آن که پیوسته بالای سرشان ایستاده باشی .  این بدان خاطر است که ایشان می‌گویند: ما در برابر امّیها (یعنی غیر یهود) مسؤول نبوده و بازخواستی نداریم! و بر خدا دروغ می‌بندند (و چنین چیزی حکم خدا نیست) و حال آن که ایشان (این را) می‌دانند .
  •  [[«إِن تَأْمَنْهُ»: اگر او را امین بدانی .  «قِنطَارٍ»: مراد دارائی هنگفت است (نگا: آل‌عمران / 14 و نساء / 20) .  «دِینَارٍ»: مراد دارائی اندک است .  «إِلاّ مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَآئِماً»: مگر آن که بالای سر او بایستی و پیوسته مطالبه کنی .  «أُمِّیِّینَ»: عربها .  ملّتهای غیر یهود .  منسوب است به (أُمّ) یا (أُمَم) که مفردش (أُمَّة) است و یاء نسبت بعد از حذف حرف تاء به آخر آن افزوده می‌شود .  «سَبِیل»: راه .  مراد عتاب و عِقاب است . ]]
  • سوره‌ی آل عمران : 75.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 59 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۳
مهر
۹۴

  • قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَ لَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ
  • بگو: ای اهل کتاب! بیائید به سوی سخن دادگرانه‌ای که میان ما و شما مشترک است (و همه آن را بر زبان می‌رانیم, بیائید بدان عمل کنیم, و آن این) که جز خداوند یگانه را نپرستیم, و چیزی را شریک او نکنیم, و برخی از ما برخی دیگر را, به جای خداوند یگانه, به خدائی نپذیرد .  پس هرگاه (از این دعوت) سر بر تابند, بگوئید: گواه باشید که ما منقاد (اوامر و نواهی خدا) هستیم .
  •  [[«کَلِمَةٍ»: کلام .  سخن .  «سَوَآءٍ»: دادگرانه .  یکسان .  صفت (کَلِمَةٍ) است .  «سَوَآءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ»: مراد این است که همه کتابهای آسمانی صحیح از جمله تورات و انجیل و قرآن در آن اختلاف ندارند .  «مِن دُونِ اللهِ»: به جای خدا .  غیر از خدا . ]]
  • سوره‌ی آل عمران : 64.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 58 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۳
مهر
۹۴

این مطلب نخستین بار در دوشنبه هفتم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 17:14 با شماره‌ی پست 267 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود. اگر تمایل به دیدن کامنت‌ها و پاسخ‌هایی دارید که بازدیدکنندگان وبلاگ و من ، ذیل این مطلب در بلاگفا نوشته بودیم اینجا را ببینید.


این کار زیبا رو یکی از بازدیدکنندگان فرستاده که علاقه‌ای به ذکر اسمش توی وبلاگ نداشت.

 
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۳
مهر
۹۴

این مطلب نخستین بار در سه شنبه هشتم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 0:37 با شماره‌ی پست 163 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود. اگر تمایل به دیدن کامنت‌ها و پاسخ‌هایی دارید که بازدیدکنندگان وبلاگ و من ، ذیل این مطلب در بلاگفا نوشته بودیم اینجا را را ببینید.

+ این طرح همچنان هم ادامه دارد ؛ الان هم برای شرکت در این طرح ، دیر نیست. اعلام آمادگی کنید. 

در مفاتیح الجنان بعد از زیارت عاشورا شیخ عباس قمی رحمةالله علیه حکایتی را نقل می کند :

 مرحوم حاج محمد علی یزدی مرد فاضل و صالحی بود. ایشان در زمان حیات خود، حکایت آموزنده ای را این چنین نقل کرده است :

در دوران کودکی یکی از همسایگان ما دارای پسری بود که من با او دوست بودم. با هم بزرگ شدیم و هر کدام راه زندگی را پیش گرفتیم. او شغل خوب و مورد تأییدی نداشت و در مجموع، انسان خوب و درستی نشد . تا این که از دنیا رفت. مدتی پس از فوتش، شبی او را به خواب دیدم که دارای جایگاه خاصی بود و ظاهر خوب و آراسته ای داشت. از او پرسیدم: من تو را در دنیا می شناختم؛ تو کار خیری انجام نداده بودی که حال چنین جایگاهی به تو داده اند. او گفت درست است؛ من در دنیا انسان خوبی نبودم و از همان شب فوتم تا شب قبل، گرفتار عذاب بودم و سختی زیادی کشیدم، اما از شب قبل چنین مقامی به من بخشیده اند.

در کمال تعجب از او پرسیدم: چه اتفاقی سبب این تغییر در وضعیت تو شد؟ او گفت: دیشب خانمی را به این قبرستان آورده، دفن کردند. او همسر استاد اشرف حداد (آهنگر) بود. هنگامی که او را به قبرستان آوردند ، امام حسین علیه السلام به دیدارش آمدند. پس از خاک سپاری ،‌ بار دیگر امام حسین علیه السلام به دیدار او آمدند. مرتبه سوم که امام علیه السلام تشریف فرما شدند ،‌ دستور دادند تا عذاب از همه مردگان قبرستان برداشته شود. سپس از خواب بیدار شدم. فردا صبح زود به بازار آهنگران رفته، استاد اشرف حداد را یافتم.

از او پرسیدم:‌آیا همسر شما به رحمت خدا رفته؟

با تعجب گفت: این چه سوالی است؟!

 از او پرسیدم : آیا همسرت به کربلا مشرف شده بود یا روضه خوان حضرت بود یا در منزل خود مجلس عزا برپا می کرد؟

 استاد اشرف دلیل سؤالاتم را پرسید و من به او گفتم که چه خوابی دیده ام ؛ سپس استاد برایم توضیح داد که همسر من هیچ یک از اعمالی را که شما برشمردید ،‌ انجام نداده بود؛ تنها در خواندن زیارت عاشورا مداومت میکرد. و من دانستم که به برکت زیارت عاشورا، نه تنها امام حسین علیه السلام به دیدار او آمده و قطعا مقام و مرتبه ای رفیع در بهشت به او بخشیده، که به برکت وجود او ، گناه کاران را نیز مورد رحمت حق قرار داده است.

[ منبع: مفاتیح الجنان؛ بعد از زیارت عاشورا و قبل از زیارت عاشورای غیر معروفه]

گنج قدسی در دست ما

از بیانات آیت الله بهجت (ره) در مورد زیارت عاشورا: 

از سند این زیارت استفاده مى شود که زیارت عاشورا از احادیث قدسى است و همین مطالب، سبب شده است که علماى بزرگ ما و استادان ما با آن همه مشغولیت هاى علمى و مراجعاتى که داشتند، به خواندن آن مقید بودند.

بسم الله الرحمن الرحیم

خیلی بد است که انسان در خانه گنج داشته باشد و با این حال گدایی کند و برای رفع نیازهایش به در خانه این و آن برود؛ به برکت مکتب اهل بیت علیهم السلام، گنجهای زیادی به ما داده شده است و ما قدرش را نمی دانیم. دوای بسیاری از دردهای بشر را به رایگان در اختیار ما قرار داده اند و دیگرانی که محرومند چه بسا سالها به دنبال آن بگردند.بدون شک یکی از این گنجهای عظیم، زیارت عاشورا است؛ اکسیری که بسیاری از اولیأ الهی با آن راههای قرب را پیموده اند و بسیاری از مؤمنان از برکاتش در جای جای زندگی بهره ها برده اند.

برنامه هر روزه برخی بزرگان

در زندگی بعضی از علمای ربانی دیده شده است که با وجود مشغولیتهای زیادی که داشته اند و نسبت به ما خیلی کارهای بسیار سنگینی که بر عهده شان بوده است؛ با این حال، خیلی بیشتر از سایرین، مداومت بر زیارت عاشورا می کردند و حتی این زیارت شریف برنامه هر روزه برخی از ایشان بوده است.

آیت الله محمد هادى فقهى درباره علاقه شدید مرحوم «آیت الله العظمی بهجت» به اهل بیت علیهم السلام می گوید:

«من مکرر دیده ام که ایشان زیارت عاشورا را با صد لعن و سلام مى خواندند.(1)

آیت الله بهجت درباره استادش می گوید:

«استاد ما، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى، از خداوند خواسته بودند که در آخر عمرشان، زیارت عاشورا را بخوانند و سپس قبض ‍ روح شوند و دعایشان هم مستجاب شد و پس از پایان این زیارت، درگذشتند.» (2)

یکی از شاگردان آیت الله بهجت، از قول ایشان درباره استادش «آقا شیخ محمد حسین غروی» می گوید:

«ایشان با اینکه چنین موقعیت علمی داشتند و درس استاد را پیشاپیش می توانستند حدس بزنند و بنویسند، در عین حال مقید بودند که حتی یک شب درس استاد از او فوت نشود. در کنار این فعالیتهای علمی آن قدر مقید به برنامه های عبادتی بودند، که هر کس اینها را می دید فکر می کرد که اصلاً به هیچ چیز غیر از عبادت نمی رسد، هر روز زیارت عاشورا و هر روز نماز جعفر طیار از برنامه های عادی ایشان بود...» (3)

همچنین آیت الله بهجت می فرماید:

«شیخ صدرا بادکوبه اى با تبحرش در علوم عقلى و نقلى، آنچنان مقید به زیارت عاشورا بود که به هیچ عنوان، آن را ترک نکرد و کسى باورش ‍ نمى آمد که ایشان، این چنین پاى بند به عبادات و زیارت عاشورا باشد.» (4)

آیت الله بهجت درباره شیخ اعظم، فرموده است:

«مرحوم شیخ انصارى با این که یک چشمى بود و شب نمى توانست مطالعه کند، در روز این همه درس، تألیف و عبادت داشت. هر روز زیارت عاشورا را با صد لعن و سلام، در بالا سر مرقد حضرت امیر (علیه السلام) نیم ساعت ایستاده مى خوانده و نماز جعفر و یک جزء قرآن را به توفیق معنوى انجام داده است.» (5)

همچنین در جای دیگر می فرماید:

«مرحوم شیخ انصارى (رحمه الله) با آن همه درس و بحث و تألیف؛ هر روز زیارت عاشورا، زیارت جامعه و یک جزء قرآن مى خواند. گویا علت عقب ماندگى ما، ترک مستحبات است که علماى سابق بدان ملتزم بودند؛ از قبیل زیارت و دعا و تلاوت قرآن و یا نماز اول وقت و ترک مکروهات، مانند خواب بین الطلوعین.

 تفاوت ما و علماى سلف این است که آن ها در علم و عمل ترقى داشتند و ما معترفیم به تقصیر در علم و عمل.» (6)

متن زیارت عاشورا، بر عظمت آن گواه است

از حضرت آیت الله العظمى بهجت پرسیدند: داستان ها و قضایایى از کسانى که پیوسته زیارت عاشورا مى خواندند و به این صورت، متوسل مى شدند، گردآورى و چاپ شده است. نظر حضرت عالى در این باره چیست؟

آیت الله العظمى بهجت در پاسخ فرمود:«متن زیارت عاشورا، بر عظمت آن گواه است؛ خصوصا با ملاحظه آنچه در سند زیارت رسیده است که حضرت صادق (علیه السلام) به صفوان مى فرماید:«این زیارت و دعا را بخوان و بر آن مواظبت کن. به درستى که من چند چیز را بر خواننده آن تضمین مى کنم: 1. زیارتش قبول شود. 2. سعى و کوشش وى مشکور باشد 3. حاجات او هرچه باشد، برآورده شود و ناامید از درگاه خدا برنگردد.

اى صفوان ! این زیارت را با این ضمان، از پدرم یافتم و پدرم از پدرش... تا أمیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت امیر نیز از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و رسول خدا از جبرئیل و او هم از خداى متعال، هرکدام این زیارت را با این ضمان، تضمین کرده اند و خداوند به ذات اقدس خود قسم یاد نموده که:

 هرکس این زیارت و دعا را بخواند، دعا و زیارت وى را بپذیرم و خواسته اش هرچه باشد، برآورده سازم.

و از سند او استفاده مى شود که زیارت عاشورا از احادیث قدسى است و همین مطالب، سبب شده است که علماى بزرگ ما و استادان ما - با آن همه مشغولیت هاى علمى و مراجعاتى که داشتند - به خواندن آن مقید بودند تا جایى که استاد ما، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى، از خداوند خواسته بودند که در آخر عمرشان، زیارت عاشورا را بخوانند و سپس قبض ‍ روح شوند و دعایشان هم مستجاب شد و پس از پایان این زیارت، درگذشتند.

حضرت آیت الله بهجت می گوید:

«شخصى از علماى اصفهان، اهل معقول و منقول بود که به مرحوم میرزاى شیرازى اشکالاتى داشت، لذا مطالبى نوشت نامه را علماى اصفهان امضا کردند و به نجف رفت تا نامه را به میرزاى شیرازى بدهد. قبل از آن به خدمت مرحوم «ملا فتحعلى سلطان آبادى» رسید و ایشان از مضمون نامه اى که در جیب آن عالم اصفهانى بود، او را با خبر کرد. آن آقا تکان خورد و تعجب کرد و با اینکه خودش را خیلى بالا مى دانست تواضع به خرج داد، لذا به ملا فتح على گفت: به ما چیزى بفرمایید تا استفاده کنیم. فرمود: شما که خود از علما و بزرگانید اصرار کرد.

مرحوم ملا فتحعلى فرمود: به سه چیز مداومت داشته باشید:

1. نماز اول ماه

2. زیارت عاشورا در هر روز

3. هر شب دو رکعت نماز وحشت بخوانید و به مؤمنین و مؤمناتى که کسى را ندارند و از دنیا رفته اند، هدیه کنید.» (7)

پی نوشت ها :

(1)    بهجت عارفان در حدیث دیگران، دفتر نخست، ص116

(2)    شرح زیارت عاشورا و داستانهاى شگفت آن: 33-36

(3)    سایت صالحین

(4)    شرح زیارت عاشورا و داستان هاى شگفت آن: 33-36

(5)    در محضر بهجت، ج1، ص49

(6)    پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی بهجت

(7)    نکته هاى ناب : 148

تهیه و فرآوری : حامد رهنما ، گروه حوزه علمیه تبیان

منبع: این لینک

 *********************************

حتی اگر آن واقعه‌ی اول نوشته و این بیانات آیت‌الله بهجت هم نبود ما باید از  مغازله‌ی هر روزه با کسی که عاشقش هستیم استقبال می‌کردیم جز این نیست که حبّ حسین علیه السلام با گوشت و خون ما عجین شده و بی آن، حتی خودمان ، خودمان را به جا نمی آوریم.

دیروز با خودم فکر می‌کردم به همراه بازدیدکنندگان وبلاگ و تحت یک نظارت همگانی طرحی را شروع کنیم برای یک مدت نامحدود و اگر خدا توفیق را از ما سلب نکند این طرح را تا زمانی ادامه دهیم که مرگ ما را دریابد.

موضوع طرح این است که به حضرت امام حاضر عجل الله تعالی فرجه الشریف، به خودمان و به سایر بازدیدکنندگان وبلاگ قول دهیم هر روز، تحت هر شرایطی، در روز عروسی، یا خدای ناکرده عزا، حتما یک بار زیارت عاشورا را می‌خوانیم.

در همین زمینه  نکاتی قابل ذکر است؛ و مثل همیشه سؤال اول در این زمینه مربوط است به رفع سوءتفاهمات جاری:

1 - آیا اعلام عمومی اینکه می‌خواهید این کار را انجام دهید باعث نمی‌شود عملِ شما به ریا آلوده گردد؟

باز هم همان سؤال همیشگی! چون ممکن است ما را ریاکار بدانند ما باید زبان در کام کِشیم و هیچ سخن نگوییم؛ این در حالی‌ست که متأسفانه امروزه در برخی موارد در جامعه‌ی ما کسانی که عمل ناصواب و گناه انجام می‌دهند باکمال افتخار آن را اعلام می‌کنند و چه بسا با مباهات، آن را به رخ دیگران هم می‌کشند؛ و از این طریق باعث اشاعه‌ی منکر در جامعه و به فراموشی سپردن امور پسندیده می‌شوند؛ ولی تا ما می‌خواهیم خودمان و دیگران را تشویق و تحریض به امور پسندیده کنیم یا از امور ناپسند باز بداریم چماق‌ها بر سرمان فرود می‌آید که "وا ویلاه، وا اسلاماه، ریا شد"، ما با این برچسب‌زدن‌ها از میدان بیرون نمی‌رویم. در یکی از سؤالاتی که در ذیل آمده هدف از این طرح را بیان کرده‌ام، فقط اینجا در مورد شبهه‌ی ریا عرض کنم اینکه عملی ریاکارانه هست یا خیر به نیت عامل برمی‌گردد نه به اینکه آن را علنی انجام دهد یا خیر، نیت ما از این طرح مفصلاً توضیح داده شده است و هیچ ارتباطی هم به خوش‌آمدِ خَلق ندارد، نیت اصلی ما تقرب به خدا است، اما آن را اعلام عمومی می‌کنیم تا دیگران هم به انجام آن تشویق شوند و تحت یک نظارت همگانی، کنار گذاشتن این طرح پس از مدتی آسان نباشد؛ و البته تردیدی نیست که باید خاضعانه و خاشعانه از خدا بخواهیم همیشه عمل ما را از آلودگی و تعفن ریا برکنار نگه‌دارد.

2 - هدف واقعی شما از پیشنهاد دادن این طرح چیست؟

ما عاشق کسی هستیم، عشق او با خون ما عجین شده است. چقدر خوب است که بتوانیم هر روز با او حرف بزنیم، صدایش کنیم، ، از خدا بخواهیم زندگی ما را مثل زندگی او و مرگ ما را مثل مرگ او گردانَد (اللهم اجعل محیای محیا محمدٍ و آل محمد و مماتی ممات محمدٍ و آل محمد) امید ما این است که در شب اول قبرمان، که سخت‌ترین شب هر انسانی است، خودِ حضرت حسین ـ علیه‌السلام ـ به دیدارمان بیاید و دستمان را بگیرد. به نظرتان ممکن است کسی در طول حیاتش هر روز، هر روز عمرش، حضرت را صدا کند و به یادش باشد و حضرت، در جایی که آن شخص بیشتر از همیشه به او احتیاج دارد او را رها کند؟ ـ هیهات، ما هکذا الظّن بک ـ هرگز! ما چنین گمان بدی در مورد محبوبمان نداریم، ما امام حسین را چنین نشناخته‌ایم و چنین نمی‌شناسیم. ما می‌دانیم هر چند شیعه‌ی واقعی نیستیم، اما اقلاً می‌توانیم ادعا کنیم دوستدار او هستیم ـ قضیه‌ی آن پیرزن را به یاد بیاورید که هنگام به مزایده گذاشتن یوسف ـ علیه و علی نبینا وآله السلام ـ بضاعت مزجات (آورده‌ی اندک) خود را به دست گرفته و برای خرید یوسفی که هم‌وزن او طلا می‌دادند در صف ایستاده بود و در جواب تمسخر مردم می‌گفت می‌دانم یوسف را به من نمی‌دهند اما دوست دارم مرا هم از خریداران آن وجود مبارک به شمار آورند ـ ما هم می‌دانیم لیاقت شیعه بودن نداریم و با این اَعمال در مقابل خدا و ائمه روسیاهیم، اما به همین دل‌خوش و مفتخریم که ما را هم از محبین آن حضرات به شمار آرند و امیدواریم آن حضرات، دوستداران خود را در حیات و ممات دستگیری کنند، در دنیا ما را از منجلاب گناه، در شب اول قبر از عذاب هولناک، و در آخرت، ما را از هول و هراس خشم خدا برهانند. ما غیر از اینها هدف دیگری نداریم.

3 - آیا اجرای این چنین قولی واقعاً امکان دارد؟

چرا امکان نداشته باشد؟ بسیاری از بزرگان تا دَمِ مرگ این سنت را حفظ کردند، از جناب شیخ اعظم، شیخ انصاری متوفی به سال 1281 قمری نقل شده است که هر روز زیارت عاشورا را همان طور که در دستورِ رسیده از امام باقر علیه‌السلام آمده با صد لعن و صد سلام در حرم مطهر می‌خواند، و سپس به اشتغالات روزمره از قبیل تدریس و تحقیق می‌پرداخت و تازه جالب است که بشنوید وضعیت بینایی ایشان به نحوی بود که نمی‌توانست در شب کتاب بخواند، وهمه‌ی آثار ایشان که فقه را به دو دوره‌ی بعد و قبل از خود تقسیم کرده حاصل تحقیق و نگارش در ساعات روز است. واقعا عمر این بزرگان چه برکتی داشت و ما کجاییم!

و اگر تا حالا نظرتان عوض نشده اجازه بدهید بگویم شما می‌توانید به صورت محدود در این طرح شرکت کنید...یعنی از همان اول قول ندهید که تا دَمِ مرگ این طرح را ادامه خواهید داد...هر چه باشد (ما لا یُدرَک کُلُّه لا یُترَک کُلُّه) (برای دیدن معنای این حدیث به ذیل سؤال بعد مراجعه فرمایید). این طور نیست که یا همه یا هیچ... یا می‌پیوندید به این شرط که تا پایان زندگی، یا اصلاً نمی‌پیوندید، خیر، می‌توانید هر طور صلاح می‌دانید عمل کنید اما در تعهدی که بیان می‌فرمایید بنویسید که آیا تعهد را برای همیشه قبول کرده‌اید یا برای مدت محدودی.....ولی دوستان عزیز  اجازه دهید برای یک بار هم که شده کمی بلندپرواز باشیم و همان‌طور که بزرگان‌مان فرموده‌اند برویم به این سمت که روزی یک‌بار زیارت را بخوانیم؛ تا همیشه.... چرا نتوان این کار را کرد؟ چرا نتوان از پسش برآمد؟ دو موضوع،  از نظر شما ممکن است به عنوان مانع برای عملی کردن این تصمیم به طور دائمی به نظر بیاید؛ اول اینکه آیا هر روز وقت دارم زیارت عاشورا بخوانم یا نه و دوم اینکه آیا تا پایان عمر خدا به من این توفیق را می‌دهد که این طرح را ادامه دهم یا نه؟ در مورد موضوع وقت داشتن یا نداشتن باید بگویم اگر از شیخ انصاری - که حدود 15 سال مرجعیت مطلق عالَمِ تشیع را بر عهده داشت - تا آن زن معمولیِ حکایتِ اولِ مطلب، توانستند و وقت داشتند ما چرا نتوانیم؟ و ما چرا وقت نداشته باشیم؟ حتماً بین کارهایمان روزی ده دقیقه وقت پیدا خواهیم کرد، اگر شیخ انصاری با آن همه مشغله وقت داشته با صد لعن و صد سلام بخواند ما حتماً وقت پیدا می‌کنیم با یک لعن و یک سلام بخوانیم؛  حداکثر این است که ده دقیقه کمتر از سریال مورد علاقه‌مان را می‌بینیم، ده دقیقه کمتر وقتمان را با دوستان سپری می‌کنیم، ده دقیقه کمتر.......و به جای آن با امام حسین سخن می‌گوییم! تنها موضوعی که این وسط باقی می‌مانَد بحث سلب توفیق است؛ این نگرانی که نکند خدا از ما سلب توفیق کند و نتوانیم تا آخر ادامه دهیم؛ آن را هم باید از طریق پناه‌بردن به خودِ خدا و توسل به ائمه حل کنیم و از آنها خاضعانه بخواهیم اگر این لیاقت را در ما دیدند که روزی این طرح را شروع کنیم در ادامه‌ی راه این لیاقت را از ما سلب نکنند. مضافاً اینکه اجرای این طرح به صورت همگانی از جمله این فایده را دارد که وقتی اشخاص دیگر را می‌بینیم که این طرح را عمل می‌کنند ما به راحتی نمی‌توانیم آن را کنار بگذاریم.

4 - آیا برای شرکت در این طرح ما هم باید زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام بخوانیم؟

حدیثی است از حضرت علی (علیه‌السلام) که بیان می‌دارد "ما لا یُدرَک کُلُّه لا یُترَک کُلُّه"، (عوالی الئالی العزیزیه، ج 4، ص 58، حدیث شماره‌ی 207) یعنی اگر نمی‌توان به تمام چیزی رسید، این امر باعث نمی‌شود که از انجام آن امر به طور کلی صرف نظر کنیم. هر چند آنچه از امام باقر علیه السلام در دستورِ خواندنِ این زیارت رسیده این است که صد لعن و صد سلام در پایان زیارت عاشورا خوانده شود اما با توجه به اشتغالات روزمره و به مصداق این شعر که آب دریا را اگر نتوان کشید / هم به قدر تشنگی باید چشید، اگر ما نمی‌توانیم آن دستور را به طور کامل عمل کنیم، به این معنا نیست که کلاًً عمل به دستور را کنار بگذاریم؛ بنابراین پاسخ سوال فوق منفی است؛ لازم نیست برای شرکت در این طرح، زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام بخوانیم. در واقع شرط کمال عمل این است که مطابق آنچه امام فرموده عمل کنیم، اما این به آن معنا نیست که اگر نتوانستیم به صد برسیم در همان صفر متوقف بمانیم!

5 - آیا برای شرکت در این طرح لازم است عبارات پایانی زیارت عاشورا حتماً در حال سجده قرائت شود؟

پاسخ این سوال هم مثل سوال قبلی است، شرطِ کمالِ اَعمال مستحبی این است که مطابق دستورِ رسیده عمل شده و عبارات پایانی زیارت که دارای مضامین بسیار بلندی نیز هست در حال سجده قرائت شود، اما ممکن است شخص بخواهد در حال حرکت، زیارت بخواند، در این صورت، قاعدتاً انجام سجده در اتومبیل یا در حال پیاده‌روی ممکن نیست، بنابراین می‌توان عبارات پایانی را در حالی غیر از سجده قرائت نمود، البته بدیهی است از کسانی که زیارت را در حال سکون و در منزل می‌خوانند این انتظار هست که به هنگام خواندن آن عبارات، مطابق دستورِ رسیده از معصوم عمل نمایند.

6 - آیا برای شرکت در این طرح لازم است عبارات زیارت عاشورا را با معنا قرائت کنم؟

ما معتقدیم عبارات شریف زیارت عاشورا که توسط امام باقر علیه‌السلام املاء شده است دارای تقدس است و باید به زبان عربی قرائت شود تا رشته‌ی پیوند ما با آنچه روزگاری بر زبان مبارک امام جاری شده است حفظ شود، این‌ها همه درست؛ اما نباید فراموش کرد هدف ما از این طرح، تحکیم رابطه‌مان با خدا، اهل‌بیت و جبهه‌ی حق است، و این هدف، بدون در نظرداشتن ترجمه‌ی عبارات به هنگام قرائت میسر نخواهد شد. هم‌چنان‌که در یک سطح بالاتر بزرگان ما فرموده‌اند خواندن قرآن بدون معنا هم برکات زیادی دارد اما برکات توجه به معنای قرآن و تا حد توان عمل به معنای آن بسیار فراتر از صرفاً قرائت قرآن است؛ و البته توجه داشته باشیم که اگر با معنای این دعای شریف هم آشنا نباشیم چند بار که دعا را با توجه به معنای آن بخوانیم پس از مدتی معانی ملکه‌ی ذهن ما خواهد شد و بدون خواندن معنا و به صرف قرائت عبارات عربی، معنای فارسی هم در ذهن ما نقش خواهد بست.

7 - آیا برای خواندن زیارت عاشورا حتما باید عذر شرعی نداشته باشم و آیا حتماً باید وضو داشته باشم؟

خیر؛ اگر به رساله‌ی مرجع تقلیدتان رجوع کنید خواهید دید که انجام برخی امور بر کسانی که عذر شرعی دارند حرام است، و در زمره‌ی آن اعمال، ذکری از دعا به میان نیامده است؛ بلکه خلاف آن تصریح شده است. مثلاً در مسأله‌ی 438 رساله‌ی آیت‌الله مکارم شیرازی آمده است که تمام عباداتی که باید با وضو یا غسل یا تیمم انجام گیرد بر کسی که عذر شرعی دارد حرام است اما به جا آوردن عباداتی که طهارت در آن شرط نیست(مثل نماز میت) مانعی ندارد. زیارت عاشورا هم از قبیل همین عباداتی است که طهارت در آن شرط نیست؛ آنچه هم در مورد آیات سجده آمده مخصوص به آن چهار سوره‌ی قرآن است که سجده‌ی واجب دارد و شامل سجده‌ی عبادات مستحبی نیست.

در مورد وضو هم اگر به رساله مراجعه فرمایید خواهید دید که وضو شرط صحت خواندن زیارت عاشورا نیست. البته وضو داشتن مستحب است (مسأله‌ی 343 از رساله‌ی آیت‌الله مکارم شیرازی)و بدیهی است که پسندیده‌تر آن است که به هنگام قرائت زیارت عاشورا ، بدن، طیب و طاهر و با وضو باشد باشد اما این به آن معنا نیست که اگر به هر دلیل امکان وضو یا تیمم فراهم نشد از اجرای عهد خود، دست بکشیم.

8 - چگونه برای شرکت در این طرح، اعلام آمادگی نمایم؟

در قسمت اظهارنظرهای ذیل این مطلب با هر اسمی که صلاح می‌دانید ـ اعم از واقعی یا غیر واقعی ـ اعلام آمادگی بفرمایید. هدف ما صرفاً تشویق و برانگیختن خودمان و دیگران به سخن گفتن با خدا و ائمه‌ی اهل‌بیت علیهم‌السلام، اعلام وفاداری به جبهه‌ی حق و بیعت هر روزه با سرداران این جبهه و تنومند کردن نهالِ دوست‌داشتنِ پاکی‌ها و پاکان است. به همین دلیل ما با اسم واقعی اشخاص و هویت واقعی آنان کاری نداریم. در عین حال خواهش من فقط این است که از اعلام آمادگی‌های غیر واقعی پرهیز بفرمایید؛ در حقیقت اعلام آمادگی برای شرکت در این طرح به منزله‌ی این است که به خدا، امام عصر، سایر شرکت‌کنندگان در این طرح و خودمان قول راسخ داده‌ایم که در هر شرایطی، این عمل مستحب را تکلیف خود بدانیم و آن را انجام دهیم.

پس از مدتی که این طرح را انجام دهیم، انجام آن بسیار راحت‌تر خواهد شد چرا که به فضل الهی این زیارت شریفه را حفظ خواهیم کرد ـ از بر خواهیم شد ـ و آن وقت است که می‌توانیم به هنگام راه‌رفتن، در اتومبیل، در طول مسیرهای روزمره یا در هر جای دیگری که برای مدتی در حدود ده دقیقه کار خاصی نداشته باشیم، بدون آنکه کسی متوجه شود جملات شریف زیارت عاشورا را زیر لب زمزمه کرده و مشام جانمان را صفا ببخشیم.

9 - اگر یک روز نتوانستم یا فراموش کردم این طرح را اجرا کنم چه کنم؟

توصیه‌ی من این است در هر روز وقت خاصی را در حدود ده یا پانزده دقیقه به خواندن زیارت اختصاص دهید و در آن وقت خاص، اولویت اول شما خواندن زیارت باشد و باز هم توصیه‌ی من این است وقتی را انتخاب کنید که معمولاً در آن وقت مشغله‌تان کمتر است تا هر روز در همان وقت بتوانید این کار را انجام دهید، مثلاً بعد از نماز صبح یا بعد از نماز عشاء. اما اگر به هر دلیل موفق نشدیم در یک روز به امام (علیه‌السلام ) عرض ارادت کنیم قرارمان این باشد که فردای آن روز، دو بار زیارت عاشورا را قرائت کنیم تا جبران آن یک روز کم توجهی شده باشد. قبول است؟

10 - اگر در حین طرح نخواستم اجرای آن رابه هر دلیل ادامه دهم چه کنم؟

فقط کافی است همان طور که یک روز ، ورودتان را به این طرح اعلام کردید خروج‌تان را هم اعلام کنید و هیچ اجباری هم به بیان دلیل این تصمیم‌تان نخواهید داشت. ما برای هر کس که از این طرح، خارج شده یا اصولاً به آن نپیوندد آرزوی سلامت کرده و دعای خیرمان را دریغ نخواهیم داشت.

11 - آیا می‌توان ثواب این عمل را به کسی هدیه کرد؟

بله، حتماً؛ به پدران‌مان، مادران‌مان، پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایمان و هر شخص دیگری که او را روزی دوست داشته‌ایم و الان دستش از این دنیا کوتاه است و به ثوابی که از این دنیا برایش حواله می‌شود خیلی نیازمند است، می‌توان ثواب این عمل را هدیه کرد. حتیٰ می‌توانیم نیت کنیم هر روز برای یک نفر از درگذشتگان که او را در ذهن خودمان اسم می‌بریم زیارت عاشورا می‌خوانیم. و البته خدا کریم‌تر از آن است که ثواب عمل را فقط به همان شخص برساند و چیزی در نامه‌ی عمل ما ثبت نشود.

12 – چرا برای شرکت در این طرح باید عهد خود و خدا را در وبلاگ شما بنویسیم؟ پیمان بستن با خدا بهتر است یا با خَلق خدا؟

بدیهی است که ما عهد اصلی را با خدا و امام حاضر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)می‌بندیم؛ اما چرا به همدیگر می‌گوییم؟ این امر به این خاطر است که چقدر به یاد داریم که به خودمان قول‌های مشابهی داده‌ایم و پس از مدتی آن‌ها را به دست فراموشی سپرده‌ایم....چرا؟ یکی از دلایل این بوده که فکر می‌کردیم خودمان هستیم و خودمان و راحت می‌توانیم بدون آنکه کسی بفهمد (البته کسی به غیر از خدا) بی‌خیال اجرای آن قول شویم و به روند زندگی عادی‌مان بدون آن قول برگردیم؛ دروغ چرا؟ برای خود من خیلی پیش آمده؛ اما وقتی ببینیم ما تنها نیستیم، در راه سلوک و در راه اجرای این پیمان همراهانی داریم و علاوه بر خدا به آنان هم قول داد‌ه‌ایم که تا دَم مرگ این قول را ادامه می‌دهیم، کنار گذاشتن آن سخت‌تر می‌شود؛ گویی اجرای این طرح، تحت یک نظارت همگانی ادامه دارد.

مضافاً به اینکه هم‌‌چنان‌که در فوق هم عرض کردم وقتی متأسفانه در برخی موارد در جامعه‌ی امروزی ما انجام برخی امور منکر به شکل یک امر همگانی و حتی مایه‌ی مباهات درآمده ما افتخار می‌کنیم اعلام همگانی ‌کنیم در همین جامعه کسانی هستند که قصد دارند هر روزه با امام حسین سخن بگویند و به او اعلام وفاداری ‌نمایند، این به جای اینکه مایه‌ی شرم ما باشد مایه‌ی مباهات ما است؛ کما اینکه من افتخار می‌کنم چند نفر از بازدیدکنندگان وبلاگ به این طرح پیوسته و حتی با اصرار سعی دارند دیگران را هم به این طرح راهنمایی کنند.

 

.....علی‌رغم همه‌ی این‌ها اگر کسی به هر دلیلی تمایلی به اعلام آمادگی – ولو با اسم غیر واقعی – ندارد، هیچ اجباری در کار نیست، می‌تواند این طرح را انجام دهد اما در وبلاگ هم اعلام آمادگی نکند. و الأمر الیکم...اختیار با خود شما است.

اگر سؤالی در این زمینه هست مطرح بفرمایید تا با هم‌فکری خودتان، پاسخ آن داده شود.

فقط لازم است در پایان چهار نکته را ذکر کنم:

اول اینکه هدف ما از اجرای این طرح به صورت همگانی این است که از طریق اجرای دسته‌جمعی و تبادل نظر با دوستان، زمینه‌ی تداوم این کار و به فراموشی نسپردن آن پس از  یک مدت، فراهم شود.

دوم اینکه از شرکت‌کنندگان در این طرح این انتظار می‌رود که تجارب خود و نکات جالبی که به هنگام انجام این طرح با آن مواجه می‌شوند را بیان کنند تا زمینه‌ی تبادل نظر، تعامل و نتیجتاً ادامه‌ی طرح، فراهم شود.

نکته‌ی سوم اینکه موضوعی تحت عنوان در طرح هر روز یک زیارت عاشورا شرکت کنید به موضوعات ذیل طبقه‌بندی موضوعی اضافه شده است که می‌توانید مطالب مربوط به این طرح را از طریق آن دنبال فرمایید.

نکته‌ی چهارم و پایانی اینکه حتیٰ اگر هیچ‌کس هم حاضر به شرکت در این طرح نباشد من خودم آن را از همین امروز آغاز کرده‌ام و از خدا می‌خواهم لحظه‌ی پایان این قول را لحظه‌ی مرگم قرار دهد.

 
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۳
مهر
۹۴

این مطلب نخستین بار در چهارشنبه پانزدهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 7:54 با شماره‌ی پست 158 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود. اگر تمایل به دیدن کامنت‌ها و پاسخ‌هایی دارید که بازدیدکنندگان وبلاگ و من ، ذیل این مطلب در بلاگفا نوشته بودیم اینجا را ببینید.

بازدیدکننده‌ی محترمی که به جای اسم خودشان، نام مبارک " یا حسین " را ذکر کرده‌اند مطلب ذیل را به مناسبت آغاز ماه محرم به وبلاگ، هدیه کرده‌اند:

بسم رب الحسین {ع}

السلام علیک یا حبیب ابن مظاهر{ع}

ترکیب بندی زیبا از شاعر اهل بیت علیرضا غزوه در مدح مسافر کوفه به کربلا حبیب ابن مظاهر{ع}. هدیه به شما و همه عزاداران حسین{ع}. انشاءالله اگر خدا بخواهد در اواسط محرم شعری از همین شاعر دوباره هدیه خواهم کرد.

گودال قتلگاه، پر از بوی سیب بود

تنهاتر از مسیح کسی بر صلیب بود

سرها رسید از پی هم مثل سیب سرخ

اول سری که رفت به کوفه حبیب بود

مولا نوشته بود،بیا ای حبیب ما

تنها همین، چقدر پیامش غریب بود

مولا نوشته بود بیا دیر میشود

آخرحبیب را ز شهادت نصیب بود

مکتوب میرسید فراوان ولی دریغ

خطش کوفی و مهرش فریب بود

اما حبیب، رنگ خدا داشت نامه اش

اما حبیب جوهرش{{أمّن یجیب }} بود

یک دشت سیب سرخ به چیدن رسیده بود

باغ شهادتش به رسیدن رسیده بود.

***********************************

بازدیدکننده‌ی محترم با نام تا آسمان هم به همین مناسبت این مطلب را به وبلاگ، اهدا کرده‌اند:

تقدیم به ساحت مقدس سیّدالشهداء علی ابن الحسین(ع) به مناسبت آغاز ایام محرّم الحرام

سلام برتو.....

سلام بر تو که حماسه ات نگین تاریخ و کلامت پیام جاودانه ی آزادیست.

سلام بر تو که قیام ات ضامن پایداری دین و جوانمردیت به وسعت بیکران دریاست.

سلام بر تو که صبر و مقاومتت به صلابت کوه و شهادتت جلوه ای از ایثار است.

سلام بر تو که مظلومیّتت دلیل حزن و اندوه و پیکر ازسر جدایت،سندآخرین درجه ی ظلم است.

سلام بر تو، سلام برعاشورا و سلام برمحرّم که نشان سرافرازی وبقای اسلام است.

 
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۲
مهر
۹۴


اگه قراره تعادلت رو حفظ کنی باید ب حرکت ادامه بدی ! ایستادن همان و افتادن همان

(آلبرت انیشتین)

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۱
مهر
۹۴

  • فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ
  •  هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره‌ی مسیح) به تو رسیده است (باز) با تو درباره‌ی او به ستیز پرداختند, بدیشان بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت می‌کنیم و شما هم فرزندان خود را فرا خوانید, و ما زنان خود را دعوت می‌کنیم و شما هم زنان خود را فرا خوانید, و ما خود را آماده می‌سازیم و شما هم خود را آماده سازید, سپس دست دعا به سوی خدا برمی‌داریم و نفرین خدا را برای دروغگویان تمنّا می‌نمائیم .
  •  [[«فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ»: پس اگر کسی درباره مسأله عیسی با تو بدون دلیل مجادله کرد .  «تَعَالَوْا»: بیائید .  «نَبْتَهِلْ»: فروتنانه دست دعا به درگاه خدا برداریم و به زاری از او بخواهیم که .  مباهله کنیم . ]] 
  • سوره‌ی آل عمران : 61.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 57 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۱
مهر
۹۴

  • إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهًا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ
  • (تو حضور نداشتی) آن گاه که فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمه‌ی خود که نامش مسیح عیسی پسر مریم است مژده می‌دهد, و او در این جهان و آن جهان بلندمرتبه و بزرگوار و از زمره‌ی مقرّبان است .
  •  [[«مَسِیحُ»: لقب عیسی است, معرّب (مشیخا) که در تورات آمده است و به معنی مدهون و تعمید شده است .  «وَجِیهاً»: دارای وجاهت و کرامت .  محترم .  حال عیسی است . ]] 
  • سوره‌ی آل عمران: 45.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 55 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۰
مهر
۹۴

به انضمام چند نمونه سؤال مرحله‌ی تشریحی و مصاحبه‌ی علمی آزمون قضاوت

دانلود کنید 

(حجم : تقریباً 400 کیلوبایت)

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۰
مهر
۹۴

این مطلب نخستین بار در دوشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 0:50 با شماره‌ی پست 276 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود. اگر تمایل به دیدن کامنت‌ها و پاسخ‌هایی دارید که بازدیدکنندگان وبلاگ و من ، ذیل این مطلب در بلاگفا نوشته بودیم اینجا را ببینید.

پانوشت 1 : به قول عادل فردوسی پور چه می‌کنه با دل من این غزل ...... بیت به بیتش شاهکاری است از هارمونی و تناسب..... از فراز قرن‌ها همچنان شاداب و تازه مونده و قلب آدمو به تپش میندازه :

عارضش را به مَثَل ، ماه فلک نتوان گفت

نسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد

 توجه دارید که چرا ماه رو بی‌سر و پا گفته ؛ هم به این دلیل که یعنی در برابر دوست قدر و منزلتی نداره و هم به این معنی که ماه گِرد است و در عالم واقع هم سر و پا ندارد ؛ چه کرده‌ای جناب حافظ ! .....این فقط یکی از ظرافت‌های متعدد ابیات این غزل است.

پانوشت 2 : خداییش شعر حافظ کجا و شعرهای سپید بعضی از به اصطلاح شاعران معاصر کجا !!! ( والا دروغ چرا ؟ بعضیاشون رسماً دل آدمو سیاه می‌کنن )

واسه افرادی که با نستعلیق مشکل دارن : اگه از روی عکس ، نمی‌تونین ابیاتو درست بخونین ( اسائه‌ی ادب نشه ها.... گفته باشم ! ) به ادامه‌ی مطلب برین ؛ متن تایپ شده‌ی غزلو گذاشتم اونجا .

+ امروز 20 مهر ، روز حافظ هست ؛ این مطلب ، ب همین مناسبت در وبلاگ قرار داده شده.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۰
مهر
۹۴

عادل هم از اون آدمائیه ک اینجا در موردشون نوشتم ؛ برنامه‌ی خندوانه با حضور عادل امشب از اون برنامه‌هایی بود ک همیشه در ذهن همه باقی خواهد موند.

دیدن این برنامه از این جهت دلنشین بود ک عادل مث همیشه خودش بود ؛ ب دور از ریا ؛ صادق و صمیمی ؛ از موفقیت حرف زد ؛ از اینکه بالا رفتن و باقی موندن در اوج ، نیاز ب چ تلاش شبانه‌روزی و خُردکننده‌ای داره ؛ ممکنه خیلیا بتونن ب اوج برسن و در زمینه‌ی کاری خودشون قله رو فتح کنن اما در اوج موندن و اسیر حاشیه‌ها و مناظر اطراف نشدن از همه کس برنمیاد ؛ این کاریه ک عادل در طول این سالا خیییییلی خوب از عهده‌ش براومده و برنامه‌ی امشبِ خندوانه صرفنظر از قهقهه‌های دلنشین عادل ، از حیث امید دادن و انگیزه دادن برای موفقیت ، واسه کسانی ک در مسیر موفقیت هستن خییییییلی خوب بود.

+ من سرچ نکردم اما حتمن توی اینترنت برنامه‌ی امشب خندوانه رو گذاشتن ؛ اگر ندیدید در صورت تمایل دانلود کنید و ببینید این برنامه رو ؛ بد نیست.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۹
مهر
۹۴

  • فَنَادَتْهُ الْمَلَائِکَةُ وَ هُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَىٰ مُصَدِّقًا بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَیِّدًا وَ حَصُورًا وَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ
  • پس (خداوند دعای او را پذیرفت و) در حالی که در عبادتگاه به نیایش ایستاده بود, فرشتگان او را ندا در دادند که خداوند تو را به یحیی مژده می‌دهد, و او تصدیق کننده‌ی کلمه‌ی خدا (یعنی عیسی, چون با کلمه «کُن» پدید آمده است) و پیشوا و برکنار از هوسهای سرکش, و پیغمبری از (تبار) صالحان خواهد بود . 
  •  [[«مَلآئِکَةُ»: فرشتگان .  در اینجا چه بسا مراد تنها جبرئیل باشد .  «مُصَدِّقاً»: تصدیق‌کننده .  حال (یَحْیی) است .  «کَلِمَةٍ»: مراد عیسی است (نگا: آل‌عمران / 45) .  «سَیِّداً»: سَرور .  مراد این است که با دانش و فضلی که دارد بر قوم خود سروری و آقائی می‌کند .  «حَصُوراً»: برکنار از هوسهای سرکش .  کسی که با وجود قدرت ازدواج برای زهد و پارسائی از آن چشم می‌پوشد .  البتّه این امر دلیل بر فضلِ ترک ازدواج نیست; چرا که یحیی نه از پدر خود برتر بوده است و نه از نیای خود ابراهیم خلیل .  «مِنَ الصَّالِحِینَ»: از نژاد صالحان . ]]
  • سوره‌ی آل عمران : 39.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 55 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۸
مهر
۹۴

  • فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَ کَفَّلَهَا زَکَرِیَّا ۖ کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا ۖ قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّىٰ لَکِ هَٰذَا ۖ قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ
  • خداوند, او (یعنی مریم) را به طرز نیکوئی پذیرفت, و به طرز شایسته‌ای (نهال وجود) او را رویانید (و پرورشش داد), و زکریّا (شوهر خاله‌ی او) را سرپرست او کرد .  هر زمان که زکریّا وارد عبادتگاه او می‌شد, غذای (تمییز و زیادی) را در پیش او می‌یافت .  (باری) به مریم گفت: این از کجا برای تو می‌آید؟! گفت: این از سوی خدا می‌آید .  خداوند به هرکس که بخواهد بی‌حساب و بی‌شمار روزی می‌رساند .  
  • [[«تَقَبَّلَ»: پذیرفت .  «أَنبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً»: او را به زیباترین وجه تربیت کرد و به بهترین صورت محافظت و مراقبت نمود .  (نَبَاتاً) مفعول مطلق است .  «کَفَّلَهَا زَکَرِیَّا»: زکریّا را سرپرست مریم کرد .  «أَنَّی»: از کجا؟]]
  • سوره‌ی آل عمران : 37.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 54 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۸
مهر
۹۴

برداشت اول

دو نفر از بزرگوارانِ دانشجو ، سیزده دقیقه از وخت گذشته بود ک تشریف آوردن سرِ کلاس ؛ من هم بنا بر اون عهد و پیمانی ک باهاشون گذاشته بودم مبنی بر اینکه حضور با بیش از ده دقیقه تأخیر ، ب منزله‌ی غیبت هست طبیعتن بهشون گفتم ک حضورِ این ساعتتون ، در نظر گرفته نمیشه اما میتونید تشیف داشته باشید و از مباحثِ مطروحه در کلاس استفاده کنید ک جا نمونید ؛ اونام در کمال خونسردی فرمودن چ کاریه ! اگه غیبت خوردیم و دلائلمون رو هم واسه این تأخیر حاضر نیستی بپذیری پ دیگه الکی واسه چی بمونیم سرِ کلاس ؟

هیچی دیگه ..... رفتن !!!  

نتیجه‌ی اخلاقی: کُشته مرده‌ی این همه ذوق و شوق دانشجوام ب تحصیل علم هستم اصن !!!

نتیجه‌ی اخلاقی دوم :

درس معلم ار بود زمزمه ی محبتی :: جمعه ب مکتب آورد طفل گریزپای را !!!

برداشت دوم

یکی دیگه از بزرگوارانِ دانشجو هم رکورد زد ؛ به این شرح که هَت تریک کرد و در یک کلاسِ یک ساعت و نیمه موفففق ب اخذ سه تا منفی شد !!! یکی واسه همراه نداشتن قانون ؛ یکی واسه استفاده از گوشی تلفن همراه در حین تدریس و یکی هم واسه آماده نبودن در پرسش کلاسی !!!

نتیجه‌ی اخلاقی: من البته از منفی زدن بر خلاف تصور بعضیا !!! هییییچ لذذذتی نمی‌برم ! چون این کار نه نفعی ب حال دنیام داره نه آخرتم ! عقده‌ی منفی زدن هم ندارم ، اما ب هر حال قانون ، قانونه ؛ قانونی ک قراره اجرا نشه همون بهتر ک از اول وضع نشه !!!!

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۷
مهر
۹۴

  • لَا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ ۖ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذَٰلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً ۗ وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ ۗ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ
  •  مؤمنان نباید مؤمنان را رها کنند و کافران را به جای ایشان به دوستی گیرند, و هر که چنین کند (رابطه‌ی او با خدا گسسته است و بهره‌ای) وی را در چیزی از (رحمت) خدا نیست - مگر آن که (ناچار شوید و) خویشتن را از (اذیّت و آزار) ایشان مصون دارید و (به خاطر حفظ جان خود تقیه کنید) - و خداوند شما را از (نافرمانی) خود برحذر می‌دارد و بازگشت (همگان) به سوی او است .  
  • [[«مِن دُونِ»: به جای .  «فَلَیْسَ مِنَ اللهِ فِی شَیْءٍ»: بهره‌ای از دین خدا ندارد, و بسی دور از رحمت او است (نگا: مائده / 51) .  در اینجا مضاف پیش از (اللهِ) حذف شده است که (دین) یا (ثَواب) یا (رَحْمَة) است .  «إِلاّ أَن تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً»: مگر این که از اذیّت و آزارشان بترسید که در این صورت می‌توانید با آنان در ظاهر دوستی ورزید, بدان اندازه که دفع ضرر گردد (نگا: نحل / 106) .  «تُقَاة»: پرهیز کردن و خویشتن را محفوظ داشتن .  اصل آن (وُقَیَة) است و واو به تاء, و یاء به الف تبدیل شده است .  مفعول مطلق است .  «یُحَذِّرُکُمُ اللهُ نَفْسَهُ»: خدا شما را از عقاب و عذاب خود برحذر می‌دارد .  مضاف پیش از (نَفْسَهُ) حذف شده است که (عِقَاب) است . ]] 
  • سوره‌ی آل عمران : 28.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 53 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۶
مهر
۹۴


نتیجه‌‌ی اخلاقی : بچه‌های حیوونات ، اینطور میرن توی دهن شیر (یا عقاب حالا ! چ فرقی میکنه !) واسه نجات پدر مادراشون ، اونوخ آدمیزادا پدر مادرای سالمندشون رو می‌برن رها می‌کنن توی خیابون یا فوقش بخان خیییییلی احترامشونو نگه دارن میذارنشون خانه‌ی سالمندان !!! الان شما بگید حیوونا بیشتر انسانن یا انسانا بیشتر حیوونن ؟ (چچچچی گفتم !!!!)

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۶
مهر
۹۴

منظور از « اخلاق حسنه » که قراردادها نباید با آن مخالف باشند چیست ؟


در این باره باید گفت، بی تردید افکار و عادات عمومی در ایجاد قواعد اخلاقی و تمیز نیک و بد اثر فراوان دارد. بسیار است عادت‌هایی که در جامعه‌ای ناپسند و در اجتماعی دیگر مقبول افتاده است. همچنین، نمونه‌های فراوانی از سنت‌ها و قواعد وجود دارد که در زمانی محترم و در زمان دیگر نکوهیده بوده است. پس، اثر زمان و مکان و بومی بودن اخلاق هر قوم را نباید انکار کرد. ولی، این حقیقت را نیز به تجربه در می‌یابیم که بسیاری از قواعد، به حکم عقل و وجدان، از دیر باز لازمه نیکوکاری و پرهیز از گناه و نادرستی است و بشر متمدن از گذشته‌های دور تا کنون به آنها اعتقاد راسخ دارد: مانند لزوم رد امانت و راستگویی و عفاف و پای بند بودن به عهد و جبران زیان نامشروع. مایه اصلی این قواعد نیز تعلیم‌های مذهبی است و هیچ منصفی نمی‌تواند اثر عمیق دین را در اخلاق انکار کند. چنانکه، امروز در کشور ما، هاله‌ای از اخلاق اسلامی بر هر چه «اخلاق» می‌نامیم سایه افکنده است.

مذهب نیز به مرور زمان با سنت‌های ملی در می‌آمیزد و گاه نیز با زمانه چهره خاص پیدا می‌کند و آرمان‌های فلسفی و سیاسی در آن مؤثر می‌شود. پس، اخلاق حسنه در هر قوم ترکیبی از رسوم اجتماعی و تعلیم‌های مذهبی و داوری‌های عقلی است که وجدان عمومی را تشکیل می‌دهد. دادرس آنچه را که این عوامل گوناگون در نهاد او بوجود آورده است بررسی می‌کند و با رجوع به عرف پارسایان اجتماع خود تشخیص می‌دهد که آیا قراردادی با اخلاق منافات دارد یا مؤید آن است ؟


اخلاق حسنه با نظم عمومی چ نسبتی برقرار می‌کند ؟


بین مفهوم اخلاق حسنه و نظم عمومی چه رابطه‌ای وجود دارد؟ آیا این دو مفهوم از یک جنس هستند با دو چهره گوناگون یا در برابر هم استقلال دارند؟
در پاسخ باید گفت، اخلاق حسنه چهره خاصی از نظم عمومی است: با آنکه منظور نهایی اخلاق ساختن انسانی منزه و پارسا است و حقوق به برقراری عدالت و برابری نظر دارد، نظام حقوقی هیچگاه بی نیاز از اخلاق نبوده است. زیرا، در بسیاری از موارد، برای حفظ عدالت اجتماعی، ناگزیر است که پاره‌ای از قواعد اخلاقی را حمایت کند. به همین جهت، باید اخلاق را بیگمان یکی از مبانی مهم حقوق دانست.

گروهی از قواعد اخلاقی را که در متون قوانین امری آمده یا مبنای این گونه قوانین قرار گرفته است، باید در شمار قواعد مربوط به نظم عمومی آورد. ولی، گروه دیگر، که ضمانت اجرای آن تنها وجدان عمومی است، به عنوان ویژه «اخلاق حسنه» مورد استناد قرار می‌گیرد. از سوی دیگر، مبنای قواعد حقوق تنها اخلاق نیست و گاه ضرورتهای اقتصادی و سیاسی اصولی را بوجود می‌آورد که اخلاق در آن باره حکمی ندارد. پس، احتمال دارد امری که خلاف نظم عمومی است با هیچیک از قواعد اخلاقی تعارض نداشته باشد. بدین ترتیب، نظم عمومی و اخلاق حسنه هر کدام قلمرو ویژه‌ای می‌یابد که در عین ارتباط و نفوذ در یکدیگر، جداگانه باید مورد توجه قرار گیرد.

با وجود این، چون اموری که خلاف اخلاق حسنه است نظم عمومی را نیز بر هم می‌زند و هیچگاه حقوق نمی‌تواند به امور غیر اخلاقی بی اعتنا بماند، به اصطلاح منطقی، رابطه این دو مفهوم را باید عموم و خصوص مطلق دانست: بدین تعبیر که، آنچه با اخلاق حسنه منافات دارد با نظم عمومی نیز مخالف است، ولی امکان دارد، قراردادی که با نظم عمومی در تعارض است، از نظر اخلاقی ناپسند بنظر نیاید.

پس، افزودن اخلاق حسنه بر موانع نفوذ عقد این اثر مهم را دارد که به دادرس اجازه می‌دهد تا برای اخلاقی کردن قراردادها پا را از متون قوانین فراتر نهد، وگرنه اخلاق حسنه با نظم عمومی چنان ارتباط دارد که نمی‌توان آن دو را در برابر هم مستقل شمرد. به همین جهت نیز گروهی از نویسندگان بر آن شده‌اند تا تعریف جامعی برای هر دو مفهوم فراهم آورند و گفته‌اند: «مجموع قواعد ضروری برای زندگی اجتماعی است ».(1)




(1) به دنبال سؤال یکی از دانشجویان محترم در کلاس ، این مطلب رو اینجا قرار دادم ؛ این مطلب ، نوشته‌ی من نیست ؛ قسمتی است از یکی از مقالات دکتر کاتوزیان.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۶
مهر
۹۴

  • إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ ۗ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ
  • بیگمان دین (حق و پسندیده) در پیشگاه خدا اسلام (یعنی خالصانه تسلیم فرمان الله شدن) است (و این, آئین همه‌ی پیغمبران بوده است) و اهل کتاب (در آن) به اختلاف برنخاستند مگر بعد از آگاهی (بر حقیقت و صحّت آن; این کار هم) به سبب ستمگری و سرکشی میان خودشان بود (و انگیزه‌ای جز ریاست‌خواهی و انحصارطلبی نداشت) .  و کسی که به آیات خدا (اعم از آیات دیدنی در آفاق و انفس, یا آیات خواندنی در کتابهای آسمانی پشت کند و) کفر ورزد (بداند که) بیگمان خدا زود حسابرسی می‌کند .
  •  [[«الإِسْلام»: فرمانبرداری از خدا و قوانین و احکام آسمانی .  آئین اسلام که همه انبیاء از آدم تا خاتم بر آن بوده‌اند و در تبلیغ آن کوشیده‌اند (نگا: بقره / 132, آل‌عمران / 67, انعام 161 - 163) .  «بَغْیاً»: ستمگری و سرکشی .  مفعولٌ‌له یا حال است . ]]
  • سوره‌ی آل عمران : 19.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 52 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۶
مهر
۹۴


  • قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتَا ۖ فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أُخْرَىٰ کَافِرَةٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ ۚ وَ اللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشَاءُ ۗ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصَارِ
  • در دو دسته‌ای که (در میدان جنگ بدر) با هم روبرو شدند, نشانه‌ای (و درس عبرتی) برای شما است .  دسته‌ای در راه خدا می‌جنگید (و برای اعلاء فرمان خدا و انتشار دین حق می‌رزمید) و دسته‌ای دیگر کافر بود (و در راه اهریمن هوی و هوس نبرد می‌کرد .  چنین کافرانی) مؤمنان را (بخواست خدا) باچشم خویش دو برابر (تعداد واقعی) خود می‌دیدند (و بدین‌سبب ترس و هراس بر آنان چیره شد و گریختند) و خداوند هرکس را بخواهد با یاری خود تأیید می‌کند (و پیروزی را نصیب او می‌گرداند) .  بیگمان در این امر عبرتی برای صاحبان چشم (بینا و بینش راستین) است .  
  • [[«إِلْتَقَتَا»: با هم در جنگ بدر رویاروی شدند (نگا: انفال / 41 - 44) .  «فِئَةٌ»: دسته .  گروه .  «یَرَوْنَهُم مِّثْلَیْهِمْ»: دسته کافران, شماره گروه مؤمنان را دو برابر خود می‌دیدند (نگا: أنفال / 43) .  (مِثْلَیْهِمْ) حال ضمیر (هِمْ) است .  «رَأْیَ الْعَیْنِ»: دیدن روشن و آشکار .  (رَأْیَ) مفعول مطلق (یَرَوْنَهُمْ) است .  «أُوْلِی الأبْصَارِ»: دارندگان چشم .  صاحبان بینش . ]]
  • سوره‌ی آل عمران : 13.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 51 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۵
مهر
۹۴

ایشون (در اولین جلسه‌ی کلاس پس از شنیدن قواعد و مقررات کلاس من) : اگه من سرِ کلاس شما پیامکام رو چک کنم شما چرا میگید ک حواستون پرت میشه ؟

من (در اولین جلسه‌ی کلاس پس از بیان قواعد و پس از شنیدن حرف ایشون) : من نگفتم حواس خودم پرت میشه ، شما وختی پیامک چک کنی حواس خودت پرت میشه و دیگه درس رو یاد نمی‌گیری !

ایشون : خب من نمیخام درس رو یاد بگیرم !!!!

من : خب تشریف ببرید و دیگه سر کلاس هم نیاید ، وختی نخاید درس یاد بگیرید دیگه واسه چی باید بیاید سرِ کلاس ؟

ایشون : خب اگه من نیام سر کلاس ، شما من رو حذف می‌کنید !

من : خب ینی انتظار دارید حذف نکنم ؟ مضافن ب اینکه من هم شما رو حذف نکنم محاله که سرِ کلاس نباشید و بتونید توی امتحان پایان ترم قبول بشید ! این کارِ من که شما رو حذف میکنم در واقع لطف در حق خود شماست.

ایشون : این درس با استاد دیگه ارائه نشده بود وگرنه ما هیچوخت با شما درس نمیگرفتیم.

من : حق با شماست. من اما در این زمینه بی تقصیرم ؛ کاری هم از دستم برنمیاد در این زمینه متأسفانه.

ایشون : اصن چ موردی داره ک من سر کلاس ب گوشی دس بزنم یا حواسم ب درس نباشه ؟

من : کلاس ، معبده ، کلاس ، مسجده ، کسی که حواسش ب علم نیس و نمیخاد یاد بگیره دلیلی هم واسه حضورش در کلاس نیس.

ایشون : سکوت....

نمیدونم شاید جمله‌ی آخرِ من ب نظر ایشون مسخره و احمقانه بود.

ایشون نیم ساعت ب آخر کلاس مونده بود که تشریف بردن بیرون از کلاس.

نتیجه‌ی اخلاقی: ندارد.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۴
مهر
۹۴

چه انتخاب کنی که حرکت کنی و ناشناخته‌ها را تجربه کنی

و چه انتخابت این باشد که در گذشته قفل شوی و به این فکر کنی که «چی می‌شد اگر ....»

زندگی در هر حال به مسیر خود ادامه می‌دهد.....

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۴
مهر
۹۴

 

  • هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ ۗ وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ
  • او است که کتاب (قرآن) را بر تو نازل کرده است .  بخشی از آن, آیه‌های «مُحْکَمَات» است (و معانی مشخّص و اهداف روشنی دارند و) آنها اصل و اساس این کتاب هستند, و بخشی از آن آیه‌های «مُتَشَابِهَات» است, (و معانی دقیقی دارند و احتمالات مختلفی در آنها می‌رود) .  و امّا کسانی که در دلهایشان کژی است (و گریز از حق, زوایای وجودشان را فرا گرفته است) برای فتنه‌انگیزی و تأویل (نادرست) به دنبال متشابهات می‌افتند .  در حالی که تأویل (درست) آنها را جز خدا و کسانی نمی‌دانند که راسخان (و ثابت‌قدمان) در دانش هستند .  (این چنین وارستگان و فرزانگانی) می‌گویند: ما به همه‌ی آنها ایمان داریم (و در پرتو دانش می‌دانیم که محکمات و متشابهات) همه از سوی خدای ما است .  و (این را) جز صاحبان عقل (سلیمی که از هوی و هوس فرمان نمی‌برند, نمی‌دانند و) متذکّر نمی‌شوند .  
  • [[«مُحْکَمَاتٌ»: آیه‌های متقن و واضحی که همگان می‌توانند به معانی و تفسیر آنها پی ببرند و در فهم آنها دچار اشتباه و التباس نشوند .  «أُمُّ الْکِتَابِ»: اصل و اساس قرآن و مرجع احکام حلال و حرام و کلید مشکلات و مجملات .  «مُتَشَابِهَاتٌ»: آیاتی که مشکل و قابل تأویل بوده و معانی کاملاً واضح و روشنی ندارند و چون محتمل مفاهیم و اوجه زیادی هستند, قاطعانه نمی‌توان آنها را تفسیر و تبیین کرد .  از قبیل: حروف مقطّعه, هنگامه رستاخیز, چگونگی روح, مجملات قرآن, صفات‌یزدان, و .  .  .  «زَیْغٌ»: انحراف از حق .  کج‌روی .  «إِبْتِغاء»: خواستن .  طلبیدن .  «فِتْنَة»: برگرداندن از دین .  کفر و شرک (نگا: بقره / 191 و 217 .  .  . ) .  «تَأْوِیل»: واژه (تأویلِ) نخستین به معنی تحریف و تفسیر نادرست, و دومی به معنی تفسیر صحیح و تبیین متشابهات در حدود توان بشری است .  «الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»: دانشمندان زبردست و فرزانه .  «رَاسِخُونَ»: عطف بر (اللهُ) است و ضمیر (هُ) در (تَأْویلَهُ) به (مَا) یعنی متشابه برمی‌گردد .  «کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا»: هر یک از محکم و متشابه, از سوی پروردگارمان نازل شده است و ممکن نیست برخی از آن مخالف برخی دیگر باشد . ]]
  • سوره‌ی آل عمران : 7.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 50 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۴
مهر
۹۴

 

  • لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ عَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ ۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَ لَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَ لَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا ۚ أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ
  • خداوند به هیچ کس جز به اندازه‌ی توانائیش تکلیف نمی‌کند (و هیچ‌گاه بالاتر از میزان قدرت شخص از او وظائف و تکالیف نمی‌خواهد .  انسان) هر کار (نیکی که) انجام دهد برای خود انجام داده و هر کار (بدی که) بکند به زیان خود کرده است .  پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم یا به خطا رفتیم, ما را (بدان) مگیر (و مورد مؤاخذه و پرس و جو قرار مده), پروردگارا! بار سنگین (تکالیف دشوار) را بر (دوش) ما مگذار آن چنان که (به خاطر گناه و طغیان) بر (دوش) کسانی که پیش از ما بودند گذاشتی .  پروردگارا! آنچه را که یارای آن را نداریم بر ما بار مکن (و ما را به بلاها و محنتها گرفتار مساز) و از ما درگذر و (قلم عفو بر گناهانمان کش) و ما را ببخشای و به ما رحم فرمای .  تو یاور و سرور مائی, پس ما را بر جمعیّت کافران پیروز گردان .  
  • [[«وُسْع»: تاب و توان .  «کَسَبَتْ»: فراچنگ آورد .  «إِکْتَسَبَتْ»: فراچنگ آورد .  اغلب ثلاثی مجرّد ماده (کسب) برای انجام خوبیها, و ثلاثی مزید برای انجام بدیها به کار می‌رود .  «نَسِینَا»: در انجام وظائف غفلت و کوتاهی کردیم (نگا: کهف / 24 و طه 52) .  «أَخْطَأْنَا»: دچار خطا و گناه شدیم (نگا: طه / 73) .  «إِصْر»: تکالیف سخت و طاقت‌فرسا (نگا: اعراف / 157) .  «مَوْلی»: سَرور و یاور . ]]
  • سوره‌ی بقرة : 286.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 49 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی